Instagram Instagram

باران سلامت می کند

دوست دارم من باشم و

یک روز سرد ِ بارانی

خدایی هم باشد

و هوایی آغشته

به اشک های آسمانی

در دیاری از سرسبزی و دلداده ی علوی

زیر باران روم

در کنار نازنین مردمانم

بدون هیچ چتر و بارانی!!!

هر چه باشی

چه خوب، چه بد

باران با نوای نمناکش

سلامت می کند!!!

*** *** ***

پی نوشت: این شعر محصول مشترکی بین اینجانب و یکی از دوستان شاعر توانمند کشورم، مهندس حمید مظلومی عزیز هست. که اگر او یاری ام نمی کرد نمی توانستم این ایده را در قالب شعر به نگارش در بیاورم.

درباره آنچه که می نگارم
مشترک وبگاه سلیم النفس شوید

    آدرس ایمیل خودتان را بگذارید تا آخرین مطالب «سلیم النفس» به صورت خودکار برایتان ایمیل شود.

نـوا و نـما

به مناسبت دوازدهمین سالگرد درگذشت مرحوم مهندس سید مسیح سلیم بهرامی نماینده دوره ششم مجلس شورای اسلامی

کلیپ شماره یک

کلیپ شماره دو


نماینده مردم شهرستان ساری و میاندرود در دوره ششم مجلس شورای اسلامی

کلیک نمایید

آرشیو تاریخی

سلام خدا بر شهیدان اسلام / سلام خدا بر جهادگران راه حق / سلام خدا بر زیبارویان بهشتی در صحرای نبرد وجنگ / سلام خدا بر تو ای آزاد مرد حسینی و حسین اندیش / سلام خدا بر کسی که ندای یارش را لبیک گفت / سلام خدا بر آوینی تصویرگر چهره ی رزمندگان راه حق در میدان نبرد / سلام خدا بر همت و فرماندگان غیور در میدانهای جنگ / سلام خدا بر خونین شهر و کوچه برزنهای مطهر به خون شهید / سلام خدا بر ماهیان دریایی غیور اروندرود / سلام خدا بر نیزارهای مرداب عشق / سلام خدا بر ابولففضلی های جبهه ی نبرد (جانبازان ) / سلام خدا بر حسینی های صحرای عشق (شهیدان) / سلام خدا بر زینبیان بلاکش (پرستاران) / سلام خدا بر زین العابدین رهبر آزادگان (اسیران) / سلام خدا بر امام همام الموسوی الخمینی (قدس السره) سنگردار راه حق / سلام بر سید عاشق و شجاع زمانه، الامام خامنه ای / سلام خدا "به رزمندگان عاشق که جبهه ی نبرد را با مناجات خویش و رازونیاز با محبوب عطر آگین نمودند" / سلام خدا بر چفیه داران پر سوخته و پلاکداران بی زنجیر و تابلوهایی که بر روی آن نوشته شده بود « تا کربلا راهی نمانده...»

 

۰دیدگاه ۳۰ شهریور ۸۷ ، ۰۱:۱۳
سلیم النفس

جناب آقای مشایی آیا می دانید که با یک سخن چه بلبشویی به پا کرده اید و آیا می دانید، ملت ایران ، اسرائیل را دشمن درجه اول خویش می داند.آیا می دانید دوستی با مردم اسرائیل، دوستی با شیاطین است. آیا می دانید برادران مسلمانمان و سایر ادیان الهی که در سرزمین فلسطین بسر می برند هر روز جانشان را با اسرائیل معامله می کنند.آیا می دانید که امام خمینی طلیعه دار را ه حق فرمودند: رابطه با اسرائیل و عمال آن ، چه رابطه تجاری و چه رابطه سیاسی ، حرام و مخالفت با اسلام است.(بمناسبت جنگ 67 اعراب و اسرائیل -22صفر 1387 هجری قمری)

مگر جنابعالی نمی دانید وجود یک ملت وابسته به وجود یک توده مردمی است اگر مردم نباشند دولت نیز وجود ندارد.

مگر نمی دانید صهیونیسم جهانی با ما و با اسلام  چه کرد و این همه مشکلات و تحریمات علیه ایران واسلام از صدقه سر وجود این ارذل و اوباش در جهان می باشد.

جناب آقای مشایی توفیقات جنابعالی در طی دوره ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بیشتر از کاستی های شما بوده است و انتظار می رود با توجه به سخنان حکیمانه مقام معظم رهبری برای جلوگیری از ادامه چنین بحث هایی که فقط افراد معاند با نظام سود می برند از حرف خود کوتاه آمده و مراتب عذر خواهی را از ملت بزرگ ایران داشته باشید.تا در این شب های قدر بازگشت شما پذیرفته شود.

ای کاش آقای مشایی جواب این نوشته را بدهند...

۱دیدگاه ۳۰ شهریور ۸۷ ، ۰۱:۱۲
سلیم النفس

شاید وقتی به فکر ظهور حضرت ولی عصر می افتیم ترس و رعبی در دل ما بوجود می آید حال این ترس و رعب از چه منظری است باید کمی تامّل کرد. غالب افراد ظهور ایشان را تنها به انتقام جویی خلاصه می کنند در حالیکه این تنها یک سمت قضیه است. این انتقام که خود حضرت می فرماید " انا بقیة الله فی ارضه و المنتقم من اعدائه"

مختص افرادی است که ناعادلانه در زمین فسق و جور می کنند نه افرادی که عمل به قرآن که عمل به نیکی هاست را سرلوحه زندگی خویش قرار می نهند و ترس از خداوند آنها را خاضع می کند و اما سمت دیگر قضیه آبادانی و عدالت و سیر به کمالات در جامعه ی انسانی و جهانی سازی مطلوب و صحیح می باشد و تلاش آن حضرت بر گسترش اینهاست که خداوند می فرماید:" و اشرقت الارض بنور ربّها " ( و درخشید زمین به نور پروردگارش _ زمر آیه 69)

همانا آن زمان تجلی گر نور خداوند بر روی زمین است.

پس سعی خویش بر آن نهیم که هموار خداوند را به نیکی بپرستیم و مورد غضب او قرار نگیریم و شکر گزار نعمات ایشان باشیم و بهره گیریم از ولی او از پشت ابرهای غیبت و کبوتران دعا رسانمان را از بابت سلامتی آن حضرت و ظهورش از دستانمان رها کنیم و به انتظاری سبز بیندیشیم.

و ترس از آن کسانی است که ناعادلانه در زمین حکومت و یا حتی ناعادلانه رفتار می کنند.

 

۳دیدگاه ۲۳ شهریور ۸۷ ، ۰۶:۴۶
سلیم النفس

ثانیه ها از هم سبقت می گیرند و نزدیک رفتن به یک ضیافت بزرگ می شویم. آری وقت آن رسیده و باید عزم خود را جزم کنیم که میزبان را از خودمان راضی نگه بداریم.

 رسید ماه رفعت ، ماه مهر و محبت ،ماه صیام و روزه داری، گر که تو دانی باز هیچ ندانی!

محنت خدای را شکر، که منت بر این بنده نهاد تا صباحی، نفس کشان در پی شناخت او دوان دوان به سوی کمال پای نهم و از خوان نعمتش بسیار برگزینم. و در وقت سحر در دل شب بخوانم او را با تکه ای از دعای ابو حمزه ثمالی ،که باشد مراد دل من از ذات الهی و در پی شکر او بخوانم نماز شب را و بخوانم او را بعد از درود بر نبی و آل نبی که باشد واسط بر خدا و من حقیر. که اوست بهترین یارم در دل این شبهای قشنگ.

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند

و در وقت اذان ربنا گویان با بالهای سپیدشان رهسپار ضیافت الهی می شوند و از طعام الهی، روحشان را سیر می کنند. و در این ماه و در این روزها تنها از تو می خواهیم که

 

 دل های ما را به باطل میل مده پس از آنکه به حق هدایت فرمودی ، و به ما از لطف خویش اجر کامل عطا فرما که همانا تویی بخشنده بی عوض و منت .

 

حلول ماه مبارک رمضان مبارک

۲دیدگاه ۱۲ شهریور ۸۷ ، ۰۷:۴۳
سلیم النفس

شعبان ماه رسول عشق در هیاهوی مستی رجب فرا می رسد و روز روز عید ، یکی پس از دیگری سپری می شوند اما اوج آن که به نیمه شعبان می رسد اوج عشق پارسی مردان و زنان این خاک بالا می گیرد و در شور و شادی خویش به همدیگر نقل ونبات می پاشند. ای راست مرد وحدت عشق، ای حاکم عدل گستر گیتی، ای که گرمای وجودت گرمی ماست، ای که حضورت حلاوت روزگار ماست،ای که نگاهت پر نفوذتر از هر نگاهی است،ظهورت را با دستان کوچکمان و چشمان خیسمان در برابر ذات اقدس الهی طلب می کنیم و شیرینی حضور آشکارت را از او می خواهیم.

هر جمعه که رسد / غسل کنان در پی اویم /انتظار کشم تا که او را بیابم

هنوز هم لاله های لاله زار برایت دست تکان می دهند و چشم به راه تویند و هنوز هم سرخی چشمانشان از فرط اشکان شبنم گونه شان پیداست

هنوز هم شالی های شالیزار  برایت دست تکان می دهند و به سبزی امید خویش می بالند.

و هنوز هم آفتابگردانهای رو به خورشید دشت ناز، هر روز چشم به انتظار طلوع تو یند که تا از پشت ابرهای سنگین چشممان بیرون بیایی و نور وجود تو را حس کنیم.

 1173 سال است که مردی منتظر 313 یار است چرا ما یار او نباشیم....

یا اباالحسن، یا مولا ادرکنی

۰دیدگاه ۲۷ مرداد ۸۷ ، ۰۶:۱۷
سلیم النفس

سلام دوست مهربانم ،رفیق عزیزتر از جانم،یار تنهاییم در کودکی، حالت چطور است؟ حال و هوای فلسطین چطور است؟ شنیدم که  با ورود زمستان، هوا، سرما ی سوزانی به خود گرفته و سوزناکی اش به دیگران نیز سرایت کرده.راستی از بچه های مدرسه مان چه خبر؟سالم اند و  یا قابیلیان زمانه بر هابیلیان رحم نکردند و آنان در میان ما نیستند.هر چند آنان مرده نمایان زنده  و روزی خوراند.امروز یاد خاطره ای  افتادم که تو هم در آن حضور داشتی.

یادت هست روزی که در مدرسه غزه بودیم و  زنگ آخر ،زنگ نقاشی داشتیم

یادت هست که معلم آنروز موضوع نقاشیمان را آزاد گذاشت.

یادت هست آنروز همه ی بچه ها به این فکر بودن که چه موضوعی را نقاشی کنند.درختهای خشکیده،خانه های بدون سقف ، گلهای پژمرده ،بوته های خار دار،چه موضوعی را ...

آنروز معلم برای یک کاری کلاس را ترک کرد و مرا بر منصب مبصری قرار داده بود و من هم از این فرصت استفاده کردم و به نقاشی های بچه های کلاس سرکی کشیدم.

محمد را یادت هست که قدش کوتاه بود و برای نقاشی مجبور بود دستهایش را بالا ببرد تا بتواند به میز برساند ،خودش را کشیده بود که با فلاخن به یک تانک اسرائیلی می زد .لیلا که پشت سرش نشسته بود نیز مادرش را که در حال گریه برای برادرش و برادرش را نیز اسرائیلی ها کشان کشان می بردن را کشید.اسماعیل که در وسط کلاس نشته بود کشور فلسطین را کشیده بود که دور تا دور آن از سیم خاردار فرا گرفته بود.

فاطمه ،دخترک معصوم و زیبایی که در کنار لیلا نشسته بود نیز خانه اش را که اسرائیلیان با بولدوزر در حال تخریب بودند  و خودش را در  کنار خانه اش در حال گریستن کشید.

یاسر که در سمت چپ کلاس نشسته بود شهرش را  که نه برقی و نه آبی دارد و ماه را در هاله ای از سیاهی بود و مردم فقط با نور مهتاب به کار خود می پرداختند را کشید

اما نقاشی فاطمه آن دخترک ماه شب چهارده که گیسوان طلایی اش در زیر چارقد گل گلی اش پنهان شده بود گروهی از مسلمانان را از هر رنگ وهر  نژاد چه سفید و چه سیاه که به سمت گروه زیادی از اسرائیلیان که با ندای القدس لنا و الله اکبر حرکت و  آنان را از سرزمین فلسطین بیرون می کردنند را کشید.

با دیدن این نقاشی به یاد آن امام همام خمینی کبیر  افتادم که همواره می فرمود اگر هر مسلمان یک سطل آب را به سمت اسرائیل بریزد آب اسرائیل را خواهد برد.

آه چه روزهای فراموش نشدنی ای است و این در صفحات تاریخ به طور حتم حک خواهد شد

                                                                                       والسلام

۵دیدگاه ۲۱ تیر ۸۷ ، ۱۶:۵۸
سلیم النفس

ماه رجب آمد و سفره رحمت و مغفرتش را بر سراسر عالمیان گستراند و مانده که چه طور از آن استفاده کنیم.

اولین شب جمعه ماه رجب برای همه یک حس تقرب ویژه ای دارد. حس بندگی و حس فقر و در ماندگی در برابر ذات غنی الهی.

هر چند همه ی روزها و شب ها و ساعتها و دقیقه ها به مانند شب آرزوهاست اما این شب آداب ویژه خاص خودش را دارد .

چند لحظه ای وقت بگذاریم و مفاتیح الجنان را باز کنیم و از آداب این شب چند نکته ای بهره ببریم.

اما آرزو ی ما چه طور است.در زمان جنگ تحمیلی آرزو بیشتر بچه بسیجی ها شهادت بود و یا در زمان غیبت حضرت ولی عصر ظهور ایشان است.و اگر کسی دچار بیماری شده باشد آرزو شفای عاجل می کند.

اما بیایید آرزوهایمان را فردی و دنیایی نکنیم

آرزو کنیم برای سلامتی حضرت ولی عصر وظهور پربرکت ایشان

آرزو کنیم برای سلامتی خدمتگزاران صیق جامعه اسلامی

آرزو کنیم برای شفای بیماران علی الخصوص بیماران ناعلاج

آرزو کنیم برای موفقیت دوستان و خانواده مان

آرزو کنیم که به سفرهایی که هم سود دنیوی و هم سود اخروی داشته باشد.(این دنیا محل کاشت است و آخرت محل برداشت)

آرزو کنیم که در زندگی خود به کمالات دست یابیم

.

.

.

ووو...

فقط با اخلاص وارد حرم الهی شوید.

۰دیدگاه ۲۱ تیر ۸۷ ، ۱۲:۳۱
سلیم النفس

چند صباحی بود که صید صیاد رونقی نداشت و ماهی های خوش نفس روزگار به تور سپید او برخورد نمی کردند.صیاد دلگیر از روزگار به نزد پروردگار جهانیان عرض ارادتی کرد و چند لحظه ای با او خلوت کرد و گفت:

بار تعالی در این روزگار سخت تویی که مرا بتوان هدایتی باشد و جز تو دستی به بلندای ید تو نمی یابم.

بار تعالی روزی ده من تویی ،به من صبری عطا کن که در جرگه ی صابران باشم.

چهار روز دیگر نیز سپری شد و در روز آخر تور سپید صیاد به جنبش در آمد و صیاد زود تور را از آب بیرون بر کشید و فقط تک ماهی ای را در آغوش تورش بدید.باز خدا را شاکر بشد و به سمت خانه خویش برفت. شب هنگام شکم ماهی را بشکافت و دید آنچه را که انتظار نداشت تکه ای از جواهری گرانقیمت.که صبرش آن شد و زندگی اش از یک سو به آن سو شد.

و خدای عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت به داود (ع) وحی فرمود:ای داود(ع) هر بنده ای از بندگانم به جای پناه بردن به دیگری با نیت خالص به من پناه آورد ،از کارش چاره جویی می کنم ،گر چه همه ی آسمانها و زمین و هر چه در آن است علیه او توطئه کنند.

پ.ن: من اخیرا یک مقاله ای در مورد خاطرات پرفسور عبد السلام (اولین مسلمان دارنده ی جایزه نوبل فیزیک) که از چگونگی پیشرفت کشورهای مطرح جهان ازجمله:چین و ژاپن و آلمان و انگلیس و... و عقب ماندگی جهان اسلام خوانده ام که با زبانی خاطره گونه که هیچ محدودیت سنی ندارد و حتما توصیه می کنم یک نگاهی به این مقاله بیندازید. زیاد نیست!!

گرفتن این مقاله

۰دیدگاه ۰۲ تیر ۸۷ ، ۱۱:۴۷
سلیم النفس

سید مسیح از کجا برایت بگویم؟ از کدام طرح ناتمامت برایم بازگو کنم ؟ بعد  از 5 سال از هجرانت از کدام طرحی که تو بودجه اش را آورده ای و به کندی اجرا می شود  سخن به زبان بیاورم ؟

و دیگر بخوان تو ای عزیز...

هنوز هم بی روح است کوی دوستان بی وجود تو، هنوز هم خالی است جای سبز تو ،چونکه کس لایق نبود که برنشیند بر مسند تو. هنوز هم بوی عطرت می پیچد در این کوی وصال، کرده ما را مست از بوی یار ،چون یار ما یار خدایی است ،کردار و رفتار او بگرفته از عشق الهی است ،

گر بدمد این نفس مسیحایی ات/ زنده کند هر دل بیمار را  

ای فرزند سادات هنوز هم هر شب به امید آنکه برسد پیامی به دستم ،که ببینم رخسار شیرینت در هاله ای از خوابم .

چونکه بودم یک عمر در خواب، چون نمی دانستم که به این زودی می روی از این خاک.

هنوز هم می گیرد دلم ،گر بگیرد این دل را ،چاره ای دارم به کار ،می نشینم بر کنار مرقدت ،می گذارم تک شاخه ای از رز را ،میخوانم قل هو الله احد تا که آرام بگیرد این دل یکتایی ام.

گر که روزی برسد ، که بیایی به خوابم ، تا مجالی شود  و  ببینم،  چهره ی دلربایت ، آن خنده ی ملیحت ،آن سخن شیرنت، آن تکیه کلام گرمت ، که قوتی می داد به قلبم  که - درستش می کنیم - ...

هنوز هم یادم است آن روز ، می نشستی در کنار  کودکان ، بازی و بازی و بازی میکردی با تک تک آنان، گر که لبخند آنان باز می شد ، انگار دل تو شاد می شد.انگار نه انگار که این مرد نماینده یک شهر می بود.

یادم است آن روز می نشستی در کنار مردمان ، می شنیدی درد دل یک یک آنان ، درد دل ، یکی دو تا نبود ، درد دل مردم یک شهر بود ، گر دلی بشنود این درد ها، پاره شود ، نماند یک جز برقرار.

کجاست آن دلی که بشنود این راز ها و درد ها ؟ گر که می دانم او حاضر است حاضر است حاضر.

هنوز هم یادم است ، از اعمال تو،  از من منم نکردن گفتار تو ، از کم گویی و سادگی رفتار تو

چه شب هایی به یاد دارم که به دیدار تو / می آمدم به منزلت

ساعتها از هم سبقت می گرفتند و ما بودیم که منتظر تو بودیم

ساعت از بامداد نیز می گذشت/ می آمد مردی در نیمه های شب، با حالتی وصف ناپذیر /کم می شد بفهمی درد او چیست / چون چهر ه اش خندان بود تا که ما را می دید دلشاد بود/آن همه دردها را پنهان می نمود / انگار نه انگار دردی در او بود

دردش مردم یک شهر تنها نبود /درد یک ملت را به سینه داشت او

یادم است آن روز که رفتی تو / مردم بودند و مردم بودند و مردم

وداع و سه و هفت و چهل گشت مملو از این مردم

ما را رها نکرده اند مردم به مانند فوت نبی

نکردند این قوم به مانند قوم وقت نبی/چرا که قوم نبی  کردند  پدرم مولا علی را خانه نشین /خار در گلوی او می کردند همی

فاطمه این دخت نبی این مادر ما/که چها نکردند این قوم کثیف

سید مسیح ندیدم به از این مردم در این عالم /    به قول یکی از نویسندگان هنوز هم شالی های شمال برایت دست تکان می دهند

یادم است آن گریه های پدرانه، آن که بود در غم هجران تو نالان و پریشان ، آن که می گفت: رخت بست تک شاخه ای از این گل زندگی ام ،هر لحظه گر به یاد تو می افتاد اشک می ریخت، گر که اشکهای او جمع می شد، سیلی در این شهر جاری می شد.

پیر گشت از این مصیبت این پدر ، او نیز برفت به پیش این پسر ، جایش سبز باشد در این بهشت ، چون که تربیت کرد این چنین فرزند...

سید مسیح در این فکرم که چه کنم در غم هجران تو ؟یا چه کنم که شوی دلشاد تو ؟ سید مسیح  راه تو راه جاودانه است

فکر و عملت پیرو اولیا است .قدمی می نهم من بر این راه را ،  که به از این راه ندیدم در این جا....

به یاد آن شعارت/ که تکیه گاه کلامم

 

                    شاد باش ای شهر ساری کز فروغ علم ودانش    بینمت چشم و چراغ کشور مازندرانی

گر که تک تک لحظه ات به یاد او شدی بفرس براو سه صلوات تا که او را شاد کنی .

۰دیدگاه ۱۰ خرداد ۸۷ ، ۱۱:۲۵
سلیم النفس

رادیو زمانه که این خبر را بطرز تامل برانگیزی پوشش وسیعی داده درباره فیلم آورده است:

"این فیلم پانزده دقیقه‌ای در بخش اول خود به صورت متناوب آیه ای از سوره های قرآن را تلاوت می کند و سپس رابطه ای میان مضمون آیه را با خشونتهای تروریستی یا اندیشه های افراطگرایانه برجسته می سازد. مثلا در آغاز فیلم صفحه ای از قرآن باز می شود و آیه ای قرائت می‌شود که در آن "مؤمنان ترغیب به دشمنی با دشمنان الله می‌شوند." پس از آن تصاویری از جمله هواپیماها به برج‌های مرکز جهانی تجارت در نیویورک به نمایش در می‌آید. صحنه‌هایی از بمب‌گذاری‌های لندن و مادرید و قتل کارگردان هلندی نیز در فیلم آمده است.

در صحنه هایی از این فیلم نیز قمه خوردن کودکان شیعه عراقی توسط مادرانشان در عاشورا و اعدام زنی افغانی توسط طالبان در زمین فوتبالی در کابل را نشان می دهد.

در بخش دوم، فیلم بر حضور مسلمانان در هلند و اروپا متمرکز می شود و تفاوت باورهای دینی آنان را در باره زناکاران و جهاد و روابط همجنسگرایانه برجسته می سازد و آنها را به عنوان خطری برای جوامع اروپایی مطرح می کند.

در این فیلم کوتاه که "فتنه" (Fitna) نام‌گذاری شده روایت کلامی وجود ندارد و فیلم صرفا با کنار هم گذاشتن آیات و صحنه هایی از فیلمهای تلویزیونی مختلف و یا بریده روزنامه ها روایت خود را پیش می برد.

در این فیلم صحنه‌هایی از ویدیوهای سر بریدن غربیان توسط افراد گروه القاعده، سخن‌رانی‌های شدیداللحن خطبای اسلامی از شبکه تلویزیونی اقرء عربستان سعودی و صحنه‌های مربوط به کشته شدن کارگردان هلندی ضد اسلام، تئو فان خوخ (ون گوگ) به دست یک مراکشی مسلمان گنجانده شده است. در صحنه هایی از فیلم نیز یهودکشی و یهودستیزی از زبان امامان مساجد و جمعه که به زبان عربی سخنرانی می کنند برجسته می شود.

پس از آن تصاویری از رهبران ایران از جمله محمود احمدی‌نژاد، پخش می شود که وعده می دهند اسلام تمام جهان را فتح خواهد کرد.

تهدیدهای مختلف نسبت به سیاستمداران ضد اسلامی هلند از دیگر تصاویر این فیلم هستند.

فیلم خیرت ویلدرس با تظاهر به پاره کرده صفحه ای از قرآن که به زعم او حاوی آیات مبلغ خشونت است و فید فیلم پیش از انجام آن تمام می شود. صدای پاره شدن صفحه شنیده می شود اما در تیتراژ پس از این صحنه می آید: «صدایی که شنیدید صدای پاره کردن صفحه ای از کتاب تلفن بود.»

او در این تیتراژ می گوید: «دولت می خواهد که شما به اسلام احترام بگذارید اما اسلام برای شما احترامی قائل نیست.» در تیتراژ پایانی فیلم پیامهایی می آید در باره اینکه باید ایدئولوژی اسلامی را شکست داد همانطور که ایدئولوژی کمونیستی شکست داده شد. "

اما هدف از انتشار چنین فیلمی چه بوده؟ آیا به قول ویلدرس سعی در نشان دادن چهره ی مبین اسلام بوده ؟اگر قرار باشد که چهره ی اسلام را از طریق افرادی که خود را پرچمدار اسلام میدانند و در باطل از اسلام ذره ای نمی فهمنند نشان دهیم ،پس براحتی می توان چهره ی مسیحیت از طریق پرچمداران آن نشان داد . جرج دبلیو بوش نیز خود را مسیحی میداند در حالی که خود نمادی از  تجاوز و بی حرمتی ،دروغ و مکر و جنگ ناعادلانه و... است.

وجود عناصری چون القاعده و وهابیون و بهاییان و ... که خود از دست ساخته های غرب هستند چرا که شواهد نیز موید به این مطلب هست(فیلم فارانهایت) نمی توانند مسلمان باشند چرا که اسلام با هر گونه افراط و تفریط مخالف است و آنها حتی به حاله ای از اسلام دست نیافته اند.

حال چرا بیشتر این فیلم در مورد جهاد و فعل شهادت مانور می دهد ؟ به نظر من این فعل تنها محکمترین سدی است که توانسته اسلام ناب محمدی را حفظ کند. و بیشتر این فعل در بچه های شیعی دیده می شود  چرا که وجود مراجع تقلید و تبعیت از این حضرات در غیاب حضرت ولی عصر (عج) توانسته یک وحدت کلمه را در میان آنها به وجود بیاورد. و نیز رسیدن به مقام شهادت را رسیدن به اجر والای الهی بدانند. چرا که شیعه هموار به گذشته ی سرخ و به آینده ی سبز می اندیشد.

نمونه های این جهاد را در دفاع مقدس و همچنین در جنگ 33روزه حزب الله لبنان باید دید و همواره این رهبران شیعی هستند که از محبوبترین افراد در خاورمیانه به حساب می آیند.(امام خامنه ای و سید حسن نصر الله و آیت الله سیستانی و محمود احمدی نژاد)

اما بیشتر این فیلم به حاکمیت اسلام در پایان تاریخ سخن می گوید . چرا که خود هانگینتون بعد از مدتی به اصلاح نظریه خود می پردازد و می گوید:(و اما اکنون پس از مشاهدات و ملموسات در یافتم که نظریه پیشین من در مورد اسلام و تمدن اسلامی که آن را پایان یافته می دانستم اشتباه بوده است و اکنون باور دارم که تمدن اسلامی ،تمدن ماندگار و پایدار است)

این حرکات و اعمال باید جوابی در خور مسلمانی به آنها داد. چرا اگر امروز به پیامبر توهین می کنند فردا به راحتی همه ی مسلمانان را از بین میبرند.و همواره خداوند می فرماید که ما سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهیم مگر خوشان بخواهند.

و ما نباید به مانند قوم موسی به موسی زمانه بگوییم که ما می نشینیم و تو و خدایت برو وبا آنها پیکار کن!

 

۱دیدگاه ۳۱ فروردين ۸۷ ، ۱۱:۳۷
سلیم النفس

پیشنـهاد سـلیم النفس!

پدر...

مسیح عشق و جوانمردی

نوروز با عطر گل یاس

یک جامانده از اربعین

ما آمده ایم!

فدای چشمان گریان مادر شهید گمنام

سید مسیح در اوج به اوج آسمان ها رفت

سفر به انتهای صفر

نلسون ماندلا | Nelson Mandela

بلندترین شب تاریخ

امنیت ما در نگاه اقتصادی آقای رئیس جمهور

باران سلامت می کند

محرم در تکرار معنا پیدا می کند

میم مثل مادر، میم مثل مرضیه زهرا (س)

آقای اوباما! به فال حافظ عمل بنما!

جاده جنگ

نوروز نامه

نماینده ای که چپ و راست او را سلیم النفس می دانستند!

مرد روزهای خاکستری! تو را دوست داریم!

نینوا با نام حسین (ع) کرب بلا گشت

راستش را بگو

آیا من در میدان مبارزه، همان مهره سرباز در صفحه ی شطرنجم؟

شاه بی شین

آنقدر در خورشید زل بزنید تا چشمانتان بسوزد!

اقتصاد مقاومتی حتی در دوران مشروطیت

نماینده ساری: خیابان های ساری مال زمان ارابه وگاری بود!

به نام جوانگرایی ، به کام بازنشستگان

خرداد، آغازگر تفکر سلیم بهرامیست!

تفاخر فرهنگی یا اجبار فرهنگی ، مسئله اینست؟

حقانیت اسلام

بیایید یک هفته، بطور آزمایشی به این حدیث عمل کنیم!

به خدا مادرم، حضرت زهرا(س) را از این خطبه شناختم!

در سال « تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» ، به چه مواردی توجه کنیم؟

من شخصا اعلام می کنم به این فرد در انتخابات رای نمی دهم !

چرا سلمان رشدی باید بمیرد؟

مسیحای عشق و جوانمردی

ای دو سه تا کوچه زما دورتر ، ای شهیدان زنده ، سلام

سید مسیح تو را نماد چه بخوانم؟

سید مسیح

مهندس سید مسیح سلیم بهرامی

سلیم بهرام برفی

تمام مطالب نوشته شده در سلیم النفس، مختص به این سایت بوده و هرگونه باز انتشار آنها فقط با کسب اجازه و ذکر منبع و درج لینک بلا مانع است.
Copyright 2007-2013,Website and Publishing Rights Reserved By Salimonafs.IR ©