Instagram Instagram

باران سلامت می کند

دوست دارم من باشم و

یک روز سرد ِ بارانی

خدایی هم باشد

و هوایی آغشته

به اشک های آسمانی

در دیاری از سرسبزی و دلداده ی علوی

زیر باران روم

در کنار نازنین مردمانم

بدون هیچ چتر و بارانی!!!

هر چه باشی

چه خوب، چه بد

باران با نوای نمناکش

سلامت می کند!!!

*** *** ***

پی نوشت: این شعر محصول مشترکی بین اینجانب و یکی از دوستان شاعر توانمند کشورم، مهندس حمید مظلومی عزیز هست. که اگر او یاری ام نمی کرد نمی توانستم این ایده را در قالب شعر به نگارش در بیاورم.

درباره آنچه که می نگارم
مشترک وبگاه سلیم النفس شوید

    آدرس ایمیل خودتان را بگذارید تا آخرین مطالب «سلیم النفس» به صورت خودکار برایتان ایمیل شود.

نـوا و نـما

به مناسبت دوازدهمین سالگرد درگذشت مرحوم مهندس سید مسیح سلیم بهرامی نماینده دوره ششم مجلس شورای اسلامی

کلیپ شماره یک

کلیپ شماره دو


نماینده مردم شهرستان ساری و میاندرود در دوره ششم مجلس شورای اسلامی

کلیک نمایید

آرشیو تاریخی

۱۵ مطلب با موضوع «مطالعه نوشت» ثبت شده است

ارتباطات در بین انسان ها بالاخص بین فرد با شخص دیگر، زمانی موثر بوده و به نقطه پایدار خواهد رسید که دو طرف به اندیشه و تفکرات و طرز نگرش ها در مبانی و شیوه های عملی همدیگر واقف باشند و به مدد همین اطلاعات دو طرف به هم افزایی و همچنین سعی در به تقریب رساندن آرای خویش می پردازند. این امر زمانی میسر می شود که این مفاهیم به مدد واژگان دست ساخته ی بشری در قالب سخن، کتاب، مقاله و ... منجر به روابط دوسویه گردد.

تمام این بحث ها، فتح بابی شد برای هدف اینجانب در جهت آشنایی بهتر شخصیتی که زمامداری امور اجرایی زندگی رایج مردم کشورم را به مدت چهار سال در دستان او قرار گرفته است. هر چند این گونه بحث ها بهتر است در قبل از انتخابات به آن پرداخته شود، لکن شناخت بعد از انتخابات هم لطف خاص خودش را دارد که هیچ لذتی بالاتر از آن نیست! و به قول مثل معروف ایرانی «ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه هست».

به لطف خدا توانستم چند کتابی را در شهر کتاب ساری به قلم رئیس جمهور کشورم، دکتر حسن فریدون روحانی بیابم. کثرت در تالیفات، جامعیت و تنوع در موضوعات روز جامعه، نکات قابل توجهی بود که در بررسی به آنها دست پیدا کرده ام که نمونه هایی از آنها را می توانید در سایت مرکز تحقیقات استراتژیک مشاهده کنید.

اما مطابق با سلیقه و هدفی که برای خودم در نظر گرفته ام، کتاب «امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران» را برای شروع انتخاب کرده ام و همواره معتقدم که در بین مسلمانان و بالاخص شیعیان و علی الخصوص ما ایرانی ها علم اقتصاد بسیار مظلوم واقع شده است و باید این علم را به مانند سایر علوم از پایه در مراکز آموزشیمان تدریس کنیم و به فرزندانمان با زبان کودکانه شان، مبانی اقتصاد را بیاموزیم تا آنان بتوانند آینده ای خوب برای خودشان و سایر همنوعانشان ترسیم و تدوین کنند. 

کتاب «امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران» که به قلم دکتر حسن روحانی به نگارش در آمده و به واسطه همکاری گروهی متشکل از محمد باقر نوبخت، محمد نهاوندیان ، محمد حسین ملایری و اکبر ترکان در مرکز تحقیقات استراتژیک مورد انتشار قرار گرفته که امروزه هر یک از آنان، خود بر مسند اجرایی کشور تکیه زده و می توان با مطالعه و بررسی دقیق این کتاب به نگاه و نگرش راهبردیشان در اجرای مبانی اقتصادیِ چهار سالِ آینده ایران به خوبی با آن آشنا شد. موضوعات مطرح شده در این کتاب از جامعیت خوبی برخوردار بوده که نشان از اهمیت والا و بالای جایگاه مسئولیت امنیت ملی در کشور را دارد. موضوعاتی از جمله مسائل زیست محیطی،تهدیدها و ضرورت های زلزله، آب، فرسایش خاک، عوامل توسعه طلبی، امنیت غذایی، حمل و نقل و نگرش جهانی شدن و تاثیرات آن بر امنیت ملی و بالاخص نظام اقتصادی کشور، به خوبی مورد بررسی قرار گرفته است.

فعلاً اگر مجالی باشد و زمان با من همیار شود، قصد مطالعه این کتاب، در این شب های سرد و بلند و بارانیِ زمستان را دارم.

*** ***** ***** ***** ***

پس نوشت:

اول اینکه: سعی می کنم، بخش هایی از این کتاب که دارای نکات قابل توجه و یا اینکه نقد و بررسی بیشتری نیاز داشته باشد را با شما در میان بگذارم. هر چند امیدوارم زمان به من اندک مجالی بدهد.

دوم، فصل الخطابم: به باراک جان! است، این کودک بازیگوش آمریکایی که انگار از اجداد سلفش هنوز عبرت نگرفته و مدام سراغ از تاسیسات صلح آمیز هسته ایمان را می گیرد. به ایشان به قوت عرض می کنم: اگر می خواهی پیچ و مهره ای را برای خودت بگیری و با آنها بازی کنی از تاسیسات هسته ای مخوف و خطر آفرین هم پیاله و هم پیمان نامشروعت، رژیم نحس و نجس صهیونیستی ات مایه بزار و از آنان بخواه تا حکم رعیتی خویش را برایت به اثبات برسانند و از سر تحفه، چند پیچ و مهره ای از تاسیسات هسته ایِ دیمونای خودشان را به دستت برسانند تا سرگرم بازی های کودکانه ات شوی، والا ما به تو و دولت متبوعت با توجه به عملکرد سیاهت هیچ گاه اعتماد نخواهیم داشت.

ضمناً آن شعری که اول سال نو برای ما ایرانی ها از حافظ خواندی رو هیچ وقت فراموش نکن [درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد/ نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آردبه توصیه هایی که کردم هم خوب عمل کن، باراک جان!

سوم: کوین برت، عضو کمیته تحقیق علمی درباره واقعه یازده سبتامبر(SPINE) در واکنش به محکومیت بمب گذاری های بوستون آمریکا از سوی رهبر معظم انقلاب می گوبد: «هر روز آمریکایی‌های بیشتری به این نتیجه می رسند که آنچه که رهبر عالی ایران می گوید بسیار واقع گرایانه تر و صادقانه تر از آن چیزی است که آنها از رهبران خود در آمریکا می شنوند.»

و چهارم، حرف رهبری:

 ما دولت ایالات متّحده‌ى آمریکا را دولتى غیرقابل اعتماد میدانیم؛ دولتى خودبرتربین، دولتى غیرمنطقى و عهدشکن، دولتى سخت در پنجه‌ى تصرّف و اقتدار شبکه‌ى صهیونیسم بین‌المللى - که به‌خاطر رعایت خواسته‌ها و منافع نامشروع شبکه‌ى صهیونیستى بین‌المللى مجبورند با رژیم غاصب و جعلى اشغال‌کننده‌ى فلسطین مماشات کنند، در مقابل او نرمش نشان بدهند؛ اسمش را میگذارند منافع آمریکا، در حالى که بکلّى منافع ملّى آمریکا با آنچه امروز اینها در حمایت از [آن‌] رژیم جعلى انجام میدهند، منافات دارد؛ از همه‌ى دنیا دولت ایالات متّحده‌ى آمریکا باج میگیرد و به رژیم جعلى صهیونیستى باج میدهد؛ این حقایق را ما داریم مشاهده میکنیم - به دولت آمریکا اعتمادى نداریم، به مسئولین خودمان اعتماد داریم، خوشبین هستیم، از آنها میخواهیم که با دقّت، با ملاحظه‌ى همه‌ى جوانب گامها را درست بردارند، محکم بردارند، منافع ملّى را یک لحظه به فراموشى نسپرند. [۱۳۹۲/۰۷/۱۳]

۰دیدگاه ۲۳ آذر ۹۲ ، ۲۰:۲۸
سلیم النفس

تکرار در تکثر خود به انسان معرفت وجود می‌آموزد. به انسان می آموزد که برای کاری که مکرر به آن دست می‌زند اندکی تأمل کند.  چه زیبا دکتر شریعتی در خاصیت تکرار، این موضوع را ادا می کند، آنجا که می گوید: « بسیار گفته‌اند و بسیار شنیده‌اید پس به تکرار نیازی نیست؟ چرا هست. مگر نوروز را خود مکرر نمی‌کنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در علم و ادب تکرار ملال‌آور است و بیهوده «عقل» تکرار را نمی‌پسندد. اما «احساس» تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است و طبیعت را از تکرار ساخته‌اند، جامعه با تکرار نیرومند می‌شود، احساس با تکرار جان می‌گیرد.»

محرم هم سالیانی است که از تکرار دست بر نمی دارد و سال به سال با رنگ و بویی متفاوت تر از سال قبل برقرار می شود. اما راز و رمز محبوبیت محرم در میان عمومیت ملت چیست؟ و یا به قول حضرت محتشم کرمانی حقیقتاً این چه شورش است، که در خلق عالم است؟

محرم را باید در هدفش جستجو کرد. هدفی که غایت آن بالطبع باید رسیدن به تعالی برای انسان ها باشد تا بتواند در میان عمومیت ملت اثر گذار و پا برجا بماند. که به تحقیق محرم از این قاعده مستثنی نبوده و نخواهد بود. هدف محرم راه رفتن بر روی محوریت اسلام و دیانت و انسانیت است. هدف محرم رسیدن به سعادت ابدی برای عالمیان است. آنجا که پیغمبر در نقش سبط جوان خود از تعبیر چراغ هدایت و راهبان مورد اطمینان استفاده می‌کند و او را همچون کشتی نجات در دریای مواج روزگار نام می برد.

هدف حسین‌ بن‌ على اروحنا فداه ‌و فدا اسمه ‌و ذکره، تنها در شهادت و یا گرفتن به حق زمام حکومت خلاصه نمی شود بلکه هدف و غایت اصلی آن بزرگوار در هدایت آحاد ملت در سمت و سوی الهی و جلوگیری از ورود کجی ها و زشتی ها و پلشتی ها در برنامه واحد زندگی بوده است.

محرم هرسال مجالی است برای بازیابی خودمان در بیراهه های زندگی و رسیدن به طریق اولی صداقت و هدایت در لوای دو امانت بزرگ نبوی یعنی قرآن کریم و اهل بیت مطهر است. به تحقیق محرم تنها نعمت خداست که با آن هوای نفس خود را از آلایش ها پالایش می کنیم و برای سال قمری جدید، خود را آماده خدمت به خلق خدا می کنیم. و حال این تکرار یکی از پر ثمرترین ثمرات عالم برای انسان خواهد بود.

بارالها! ما را در این محرم عزیز از آلایش ها مبرا و پالایش بفرما.

بارالها! به محمّد و آل محمّد، آن خیرى که از تو خواستیم و نخواستیم، به ما عنایت کن و از هر شرّى به تو پناه بردیم و پناه نبردیم، ما را از آن در امان بدار.

بازنشر: عمارنامه | حرف تو

۰دیدگاه ۱۳ آبان ۹۲ ، ۱۹:۳۳
سلیم النفس

جمله ای از شهید دکتر شریعتی چند روز پیش خواندم که به نظرم زیبا بود. زیبایی مناجات من حیث دقت او در انتخاب کلمات و نگاه رفیع این بزرگوار نسبت به جامعه عصر خود بود. فارغ از تعریف های بیجا و غلوهای اغراق آمیز، شریعتی با مناجاتش انگار همین حالا با معبودش به راز و نیاز می پردازد. 

بخشهایی از  مناجات شهید دکتر شریعتی:

خدایا! به علمای ما مسئولیت، و به عوام ما علم، و به مومنان ما روشنایی، و به روشنفکران ما ایمان، و به متعصبین ما فهم، و به فهمیدگان ما تعصب، و به زنان ما شعور، و به مردان ما شرف، و به پیران ما آگاهی، و به جوانان ما اصالت، و به اساتید ما عقیده، و به دانشجویان ما نیز عقیده، و به خفتگان ما بیداری، و به بیداران ما اراده، و به مبلغان ما حقیقت، و به دین داران ما دین، و به نویسندگان ما تعهد، و به هنرمندان ما درد، و به شاعران ما شعور، و به محققان ما هدف، و به نومیدان ما امید، و به ضعیفان ما نیرو، و به محافظه کاران ما گستاخی، و به نشستگان ما قیام، و به راکدان ما تکان، و به مردگان ما حیات، و به کوران ما نگاه، و به خاموشان ما فریاد، و به مسلمانان ما قران، و به شیعیان ما علی، و به فرقه های ما وحدت، و به جهال ما شفا، و به خودبینان ما انصاف، و به فحاشان ما ادب، و به مجاهدین ما صبر، و به مردم ما خودآگاهی، و به همه ملت ما تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت بخش

تنها می توان آمین گوی دعای خیر او بود.

 

پی نوشت: برخی از دوستان به این وبلاگ لطف داشتند و نظرات، انتقادات و پیشنهاداتشان را چه به صورت حضوری و چه به صورت خصوصی از طریق این وبلاگ و یا ایمیل با من در میان گذاشتند. برای این بزرگوران آرزوی توفیق کرده و امیدوارم بتوانم لطف این بزرگواران را جبران بنمایم.

۱دیدگاه ۲۵ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۳۶
سلیم النفس

مدتی هست که کتابی، پرکننده اوقات کم و بیش فارغ من شده است. کتابی که از پشتوانه قوی اطلاعاتی و تحقیقاتی خوبی شامل می شود و نیز توانسته نظر بسیاری از کتابخوانهای حرفه ای سطح کشور را به خود جلب کند. نثر زیبا و روان آن و استفاده از تکنیک های خاص برای همراه کردن خواننده با خود را می توان از نکات ویژه آن نام برد. کتاب که نامش «جاده جنگ» از انتشارات سوره مهر (وابسته به حوزه هنری) به قلم آقای منصور انوری در قالب رمان به نگارش در آمده است روایتگر دوران سخت و رنج جنگ جهانی دوم به بعد برای مردم ایران بوده است.

داستان رمان «جاده جنگ» از روز سوم شهریور 1320 و ماجرای هجوم روس‌ها به کشور از شمال شرقی خراسان به ایران و اشغال کشور توسط متفقین آغاز می‌شود و با پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به اتمام می‌‌رسد. این رمان واقعه 15 خرداد 1342 و فعالیت‌ مبارزاتی گروه‌های اسلامی، تظاهرات مردمی، پیروزی انقلاب اسلامی، خرابکاری‌ گروهکهای ضد انقلاب در کردستان و جنگ 8 ساله عراق علیه ایران را به تصویر می‌کشد.

۰دیدگاه ۲۶ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۳۴
سلیم النفس

عکس: سید رضا سلیم بهرامی

 

صبح جمعه این هفته به پیاده روی رفته بودم. یکی از مسیرهایی که انتخاب کردم ، محله های قدیمی ساری بود. خانه هایی که بعضا قدمتی فراتر از یکصد سال را دارا بودند ولیکن الان کسی نیست که در آن خانه هایی که زمانی برای خودش برو بیایی داشت ، نسیم زندگی را جاری کند...

تنها باید از کنار این خانه ها گذر کرد و عبرت روزگاران را نظاره گر بود!

 

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

 

میدان جنگ  و یا میدان دفاع فرقی نمی کند که تو در حال جنگی و یا در حال دفاع از عقایدت  ولیکن تو در یک میدان همچون نقش یک سرباز در صفحه شطرنجی هستی که خواه مهره سفید باشی و یا خواه مهره ی سیاه، باز هم فرقی نمی کند.

تو با یک حرکت وزیر طرف مقابلت را از صحنه ی شطرنج خارج می کنی و او هم با چند حرکت جواب تو را خواهد داد. تو با یک جنگ ابزار به دفاع بر می خیزی و طرف مقابلت هم با جنگ ابزار به روز تر از تو به جنگ می پردازد. آیا تو همان مهره سرباز سیاه سوخته ی بی اراده شطرنج نیستی؟

چند روز پیش وقتی رمان شطرنج با ماشین قیامت، حبیب احمد زاده را می خواندم به جواب این سوالم رسیدم.

« با این که خیلی چیزها تو این دنیا جواب دو دو تا چهار تا نداره، ولی من نظر خودم رو می گم. اول اینکه ما آدم ها مهره ی شطرنج بی اراده ای هستیم یا نه؟ دقیق گوش کن، وقتی یک مهره چه سفید ، چه سیاه از صحنه خارج می شه و بعد برای بازی بعدی دوباره چیده میشه هیچ تجربه ای از بازی قبلی را با خودش حمل نمی کنه، یک حرکت به راست یا چپ یا فوقش دو حرکت به جلو ، تکرار و تکرار ولی هر آدمی که به این دنیا پا می گذاره، همه ی تجربه آدم های قبلی به کمکش میان، اختراعات ، دارو ها ، همین لباس و هزار چیز دیگه ای که اگر نسل قبلی نمی گذاشتن، اصلا زندگی و ادامه اش هیچ معنایی نداشت، پس ما در اصل بازیگر پشت این مهره ها هستیم که تجربه به دست آمده هر بازی را در بازی بعدی اگر عاقل باشیم که متاسفانه بیشتر موقع ها نیستیم استفاده می کنیم.

البته یک نوع نگاه دیگه هم میشه به مسئله جنابعالی نگاه کرد ، حتی اگر مهره باشیم که نیستیم دیده بان شاخ و شمشاد. فقط این رو بدون که مهمترین مهره ی تاثیر گذار، روی صفحه شطرنج، وزیره. ما وزیر رو، حاکم مطلق در بازی شطرنج می دونیم. حالا اگر همون هشت مهره ی سرباز به قول مهندس سیاه جبرزده ی بدبخت، در یک حرکت دسته جمعی سنجیده ، به هم کمک کنن و یکی شون به انتهای صفحه ی مقابل برسه ،وزیر می شه. این جاست که کل روند بازی عوض می شه »

پی نوشت: کتاب شطرنج با ماشین قیامت، حبیب احمد زاده را انتشارات سوره مهر منتشر کرده و به زبان انگلیسی در لس آنجلس آمریکا ترجمه و چاپ شده است.

 

۴دیدگاه ۲۹ مهر ۹۱ ، ۱۹:۴۲
سلیم النفس

چند روزی بود که کتاب "شاه بی شین" ، محمد کاظم مزینانی را مطالعه می کردم. این کتاب روایتگر دوران آغاز و پایان و صعود و سقوط حکومت پهلوی را نشان می دهد و با نگاهی مستقلانه و با نثری روان و سلیس و استعارگونه به نقل آن دوران می پردازد.

کتابی فوق العاده زیبا از حیث نگارش برای مطالعه بود و جا دارد هر کس این کتاب را تهیه و بخواند.

الحق و الانصاف نویسنده کتاب به طرز زیبا و شگفت انگیز و نثر استعار گونه اش و با پرداختن به جزئیات بصری به روایت تاریخ پادشاهی پرداخته، که آه این شاه، عبرتی است برای تک تک انسانها ، فرقی نمی کند عمله و بنا باشد و یا تاجر و پادشاه.

قسمتهای زیبا این کتاب را با هم می خوانیم:

-[این مطلب همسر رضا شاه پهلوی می گوید] روزی که رضا شاه مرا از اندرون برداشتند و بدون حجاب با خود به دانشسرای عالی بردند در بین راه، در اتومبیل به من می گفتند:"من امروز مرگ را بر این زندگی ترجیح می دادم که زنم را سربرهنه پیش اغیار ببرم، ولی چه کنم؟ کاری است که برای کشور لازم است وگرنه مار را وحشی و عقب مانده می دانند."

-[نویسنده از نگاه محمد رضا شاه به روایتگری دوران سخت آوارگی می پردازد] دورباره این سوال لعنتی گریبانت را می گیرد. ارزشش را دارد که دوباره بختت را آزمایش کنی. از همه جا بهتر آمریکاست. بچه ها و بیشتر افراد خانواده‌ات در آنجا اقامت دارند. ولی از کجا معلوم که کسی در آن کشور به تو روی خوش نشان بدهد؟ اگر بدانی که سفیر آمریکا در تهران ، چه پیامی را به رمز برای رئیس جمهورش مخابره کرده، برای همیشه قید رفتن به آنجا را خواهی زد:

« بلافاصله بعد از اینکه شاه به خاک کشور ما پا بگذارد، باید کارمندان سفارت خود در تهران را با تابوت هایی از چوب صنوبر به آمریکا بفرستیم».

همواره باید این نکته را به خود گوشزد نمود که ظلم همیشه پایدار نخواهد ماند و به تحقیق روزی ظالم به ظلمی که در حق مظلوم روا داشته گرفتار خواهد شد.

پی نوشت: این کتاب رو حتما بخرید مال انتشارات سوره مهره و ارزش خواندن داره ... اتفاقا به یکی از دوستان گفتم، رفت خرید هی داره ازش تعریف می کنه!

بازتاب: عدالت پرس

۲دیدگاه ۱۲ مهر ۹۱ ، ۱۱:۳۱
سلیم النفس

سی و یکم شهریور ماه، یادآور روز آغاز قصه ی تلخ جنگ و آغازی برای دفاعی مقدس از سرزمینی که می خواست به دست نا اهلانش بیفتد و روزگار حقارت و بی عزتی را برایمان به ارمغان بیاورد.

من از نسلی هستم که آن روزگار نه به دو چشم خویش دیده و نه سر سوزنی آنرا درک کرده ام. شاید سالهای پس از جنگ را بقدر کفایت، حسی نسبت به آن داشته باشم ولیکن جنگ را تنها در قاب روایت می شناسم.

به نظرم این روزها، بهترین زمان برای مطالعه ی کتابهای مربوط به حوزه ی ادبیات مقاومت است تا بتواند آن حس و حالها و فضاهای زیبا و صمیمی آن برهه ی تاریخی را به نسل حاضر منتقل کند. از چند وقت پیش به دنبال مجالی برای مطالعه کتاب معروف اوایل امسال بودم . کتابی که در نگاه رهبر معظم انقلاب از آن به شکلی زیبا یاد شده است:

« این نیز یکی از زیباترین نقاشیهای صفحه‌ی پُرکار و اعجاز گونه‌ی هشت سال دفاع مقدس است. هم راوی و هم نویسنده حقاً در هنرمندی، سنگ تمام گذاشته‌اند. آمیختگی این خاطرات به طنز و شیرین‌زبانی که از قریحه‌ی ذاتی راوی برخاسته و با هنرمندی و نازک‌اندیشیِ نویسنده، به خوبی و پختگی در متن جا گرفته است، و نیز صراحت و جرأت راوی در بیان گوشه‌هائی که عادتاً در بیان خاطره‌ها نگفته میماند، از ویژگیهای برجسته‌ی این کتاب است. تنها نقصی که به نظر رسید نپرداختن به نقش فداکارانه‌ی همسری است که تلخی‌ها و دشواریهای زندگی با رزمنده‌ئی یکدنده و مجروح و شلوغ را به جان خریده و داوطلبانه همراهی دشوار و البته پر اَجر با او را پذیرفته است.

ساعات خوش و با صفائی را در مقاطع پیش از خواب با این کتاب گذراندم والحمدلله   90/10/20»

این چند روز فرصتی برایم مهیا شد تا برای تهیه کتاب «نورالدین پسر ایران» به شهر کتاب ساری بروم. شهر کتاب مملو از قفسه های مختلفی از کتابهای رمان و تاریخ و ادبیات کلاسیک و روانشناسی و ... بود اما تنها قفسه ای که من به دنبال آن می گشتم قفسه ادبیات مقاومت و یا حتی ادبیات دفاع مقدس بود. اما هر چه گشتم نیافتم. از متصدی سوال کردم که قفسه مربوط به ادبیات مقاومت کجاست؟

او با کمی تعجب در صورتم زل زد و گفت:"چه کتابی می خواهید؟" من هم بی معطلی نام کتاب «نورالدین پسر ایران» را گفتم. او هم مرا به گوشه ای برد و روی میز که دو جلد از این کتاب و دو جلد هم از کتاب دا بود به من نشان داد. واقعا مظلومیت این نوع کتابها را باید اینجا دید آن هم وسط شهر فرهنگ، نه شهر فرنگ! بگذریم، کتاب را به 9500 تومان تهیه کردم.

چند روزی است که به صورت پاره وقت مشغول خواندن آن هستم. این کتاب عالمی دیگر از آن روزها را روایت می کند. اصرار جوانی به نام سید نورالدین عافی برای رهسپار شدن بسوی دفاعی سخت و مقدس از مرزو بوم خویش کمی برایم باورش غیر ممکن می سازد. جوانی که در سن 18 سالگی به درجه ی جانبازی 70 درصد می رسد و با وجود آنکه صورت زیبایش را از دست می دهد و وضعیت جسمانی ترکش خورده اش، نابسامان است و با این همه درد از زخم های گذشته، ناشی از حضور در جبهه های حق علیه باطل باز عزمش را جزم می کند و خود را برای حضور در جبهه های جنوب و انجام عملیات های سخت و طاقت فرسا آماده می سازد که هضم این واقعیات را برایم مشکل می کند.

نورالدین پسر خطه ی آذربایجان غیور، همان کسی است که دنیایش را با اخلاص و خلاصی از امیال دنی دنیای فانی، سپری می کند و آخرتش را با صبر و تحمل عظیمش، برای خود بیمه می سازد .

من و نورالدین با تمام پسران ایران زمین به پاسداری از مرز و بوم خویش افتخاری مضاعف می کنیم و به چشم چرانی های اجانب به این کشور، روی خوشی نشان نخواهیم داد و با غیظ فراوان آنان را از این سرزمین دور خواهیم ساخت و مطابق کلام حضرت حق " مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ" را سر بند خویش قرار خواهیم داد.

آری من و نورالدین با تمام پسرای ایران زمین، امروز به خود می بالیم...

۱دیدگاه ۲۹ شهریور ۹۱ ، ۰۹:۴۱
سلیم النفس

نمی دانم چطور و از چه راهی این متن به دستم رسید. وقتی شروع به خواندن آن کردم ، دلم نمی آمد کنارش بگذارم.انگار داشت حقایقی را برملا می کرد.وقتی می خواندم نمیدانم چرا ناخود آگاه بغضم می گرفت. زهرایی که دردانه پیامبر بود و مورد احترام در زمان حیات نبی بوده است حال چه شده است که به این وضع در آمده و عرصه را بر او و خانواده اش تنگ کرده اند.

خطبه فاطمیه که عبدالله بن حسن (نواده امام حسن مجتبی (ع))  از پدرانش نقل کرده است را می گویم. واقعا اگر کسی بخواهد مظلومیت فاطمه را بشناسد و بخواهد رمز وصیت حضرت فاطمه به همسرش در اینکه شبانه او را دفن کنند را بداند باید این متن را چندین بار بخواند.

تازه مظلومیتت را شناختم، آنچاییکه  رو به انصار کردید و از حق فدکت دفاع کردی ولی آنان در خواب غفلت همواره بسر می بردند.

«اى پسران قیله- گروه انصار- آیا نسبت به میراث پدرم مورد ظلم واقع شوم در حالى که مرا مى‏بینید و سخن مرا مى‏شنوید، و داراى انجمن و اجتماعید، صداى دعوت مرا همگان شنیده و از حالم آگاهى دارید، و داراى نفرات و ذخیره‏اید، و داراى ابزار و قوه‏اید، نزد شما اسلحه و زره و سپر هست، صداى دعوت من به شما مى‏رسد ولى جواب نمى‏دهید، و ناله فریاد خواهیم را شنیده ولى به فریادم نمى‏رسید، در حالى که به شجاعت معروف و به خیر و صلاح موصوف مى‏باشید، و شما برگزیدگانى بودید که انتخاب شده، و منتخباتى که براى ما اهل‏بیت برگزیده شدید! 
با عرب پیکار کرده و متحمّل رنج و شدتها شدید، و با امتها رزم نموده و با پهلوانان به نبرد برخاستید، همیشه فرمانده بوده و شما فرمانبردار، تا آسیاى اسلام به گردش افتاد، و پستان روزگار به شیر آمد، و نعره‏هاى شرک‏آمیز خاموش شده، و دیگ طمع و تهمت از جوش افتاد، و آتش کفر خاموش و دعوت نداى هرج و مرج آرام گرفت، و نظام دین کاملاً ردیف شد، پس چرا بعد از اقرارتان به ایمان حیران شده، و پس از آشکارى خود را مخفى گرداندید، و بعد از پیشقدمى عقب نشستید، و بعد ایمان شرک آوردید. 
واى بر گروهى که بعد از پیمان بستن آن را شکستند، و خواستند پیامبر

را اخراج کنند، با آنکه آنان جنگ را آغاز نمودند، آیا از آنان هراس دارد در حالى که خدا سزاوار است که از او بهراسید، اگر مؤمنید. 
آگاه باشید مى‏بینم که به تن‏آسائى جاودانه دل داده، و کسى را که سزاوار زمامدارى بود را دور ساخته‏اید، با راحت‏طلبى خلوت کرده، و از تنگناى زندگى به فراخناى آن رسیده‏اید، در اثر آن آنچه را حفظ کرده بودید را از دهان بیرون ریختید، و آنچه را فروبرده بودید را بازگرداندند، پس بدانید اگر شما و هرکه در زمین است کافر شوید، خداى بزرگ از همگان بى‏نیاز و ستوده است. آگاه باشید آنچه گفتم با شناخت کاملم بود، به سستى پدید آمده در اخلاق شما، و بى‏وفائى و نیرنگ ایجاد شده در قلوب شما، و لیکن اینها جوشش دل اندوهگین، و بیرون ریختن خشم و غضب است، و آنچه قابل تحمّلم نیست، و جوشش سینه‏ام و بیان دلیل و برهان، پس خلافت را بگیرید، ولى بدانید که پشت این شتر خلافت زخم است، و پاى آن سوراخ و تاول‏دار، عار و ننگش باقى و نشان از غضب خدا و ننگ ابدى دارد، و به آتش شعله‏ور خدا که بر قلبها احاطه مى‏یابد متصل است. آنچه مى‏کنید در برابر چشم بیناى خداوند قرار داشته، و آنانکه ستم کردند به زودى مى‏دانند که به کدام بازگشتگاهى بازخواهند گشت، و من دختر کسى هستم که شما را از عذاب دردناک الهى که در پیش دارید خبر داد، پس هرچه خواهید بکنید و ما هم کار خود را مى‏کنیم، و شما منتظر بمانید و ما هم در انتظار بسر مى‏بریم. »

ای مادرم هنوز که هنوزه در سرزمینت غریب هستی....

متن کامل این خطبه را در این سایت بخوانید.

بازتاب: برگزیده سایت افسران

۸دیدگاه ۱۹ فروردين ۹۱ ، ۲۳:۵۲
سلیم النفس

نوروز خوان ندایش را سر می دهد:

بنا گویم امام اولین ره، شه جهان امیرالمومنین ره

صد سلام و سی علیک، صاحب خانه سلام علیک، اَمِه سلام ره بی علیک

امه سلام جواب دارنه، قیامت حساب دارنه

چه پیر بوّه چه جوون، مَلِک ورنه آسمون

در کوچه ها قدم می زند و صدایش را به گوش اهالی این دیار می رساند. انگار می خواهد چیزی بگوید:

باد بِهارون بِیَمو (باد بهاران آمد)

گل بیَمو گلستون (گل به گلستان آمد)

مژده هادین دوستان (مژده دهید ای  دوستان)

نِئروز سِلطون بِیَمو (نوروز سلطان آمد)

نوروز خوان با صدای گرم و زیبایش، طلیعه بهار را به ما نوید می دهد و با شعر های عاشقانه و عارفانه و مدح گونه اش بهاری پر از عشق و امید و برکت را به ما بشارت می دهد.انگار می خواهد این پیام ، حتما به گوش آدمیزاد برسد. پس دست به کار می شود و در هر خانه ای را می زند و وارد هر خانه و کاشانه ای می شود. برای او فرقی ندارد صاحب خانه جز داراهاست یا ندارها، جز صاحب رسم یا بی رسم، جزمسلمین هست یا غیر مسلمین...او تنها به این موضوع می اندیشد که صدای پای پهار را به گوش آدمیزاد برساند.

وقتی وارد می شود، بعد از رساندن پیام بهار، شروع می کند به دعا کردن اهل خانه:

اول به نام خدا/ سلام بر ته ای آقا/ بئومه دولت سرا/ سر کشمبه همه جا/ غاصه ره دمبه پی یا/ درنه عیید ما / یاد انه اون قدیما/ نوبهار موارک بو/ لاله زار موارک بو
ادی بوییه بهار/ فصل کشت و فصل کار / خاشکه دارا کارده خال / زمین هسته لاله زار / تی تی دره سر دار / گوسفند ونه ورده مار / نچاقا بوئن خار / نوبهار موارک بو / لاله زار موارک بو
زمستان بوییه سر / نزب هدائه را ر ور / بهار بمو خانه در / گال بمو تا نال سر / بشکفته مردم بر / هسته بو زمین سر / تیمه دشن بیری بر / نوبهار موارک بو / لاله زار موارک بو
بهار بمو ای آقا / صله رحم بیار جا / با مردم خب هکان تا / محبت هکان نشا / گامه بی راه خدا / رفق جه بخا وفا / سربزن ته همه جا / نوبهار موارک بو / لاله زار موارک بو

شرخوان بموئه اسا / شونه و در همه جا / پیش ندار و دارا / اِنه شم نال د بالا / شادی هکانین شما / دلکش بوییه هوا / نکانین این پا اون پا / نوبهار موارک بو / لاله زار موارک بو
ای خاخر باوفا / پسر هکانی زوما / ون دست دوندی حنا / تکان بخو دکف را / مجری در ر هکان وا / دل د ته هاده شفا / یک بنچه / دینگن هوا / نوبهار موارک بو / لاله زار موارک بو
شادی دووئه ایران / شیرین بوو شم دهان / خاشی کانین به دوران / افتا دو آسمان / روزی بوو فراوان / دشبند بمانه حیران / خدا شم پشتیبان / نوبهار موارک بو /لاله زار موارک بو

ترجمه فارسی: ابتدای (کار) با نام خدا / ای آقا سلام بر تو / به دولت سرای تو آمدم / به همه جا سر می زنم / غصه را کنار می گذارم / عید دارد فرا می رسد / (مرا) یاد از دوره ی قدیم می آید / نوبهار مبارک باشد / (ایام) لاله زار مبارک باشد
دوباره بهار شده است / فصل کشت و کار آغاز شده است / درختان خشک برگ پیدا کرده اند / زمین پر از لاله شده است / درختان شکوفه کرده اند / (و) گوسفندان بره می زایند / (الهی) بیماران شفا بیابند / نوبهار مبارک باشد / (ایام) لاله زار مبارک باشد
زمستان سیاه به پایان رسیده / ابر سیاه راه خود را کج کرده است / بهار به در خانه آمده است / شکوفه تا روی سکو آمده است / رنگ و روی مردم شکفته است / بلندشو و به مزرعه برو / دانه بپاش تا (فردا) محصول بگیری / نوبهار مبارک باشد / (ایام) لاله زار مبارک باشد
بهار آمد ای آقا / (بلند شو)صله رحم را به جا بیاور / مردمی باش / بذر محبت بکار / در راه خدا گام بردار / از دوستا،وفا بخواه  / به همه جا سر بزن / نوبهار مبارک باشد / (ایام)لاله زار مبارک باشد
شاعر اکنون آمده است / به همه جا سر میزند / نوبهار مبارک باشد / پیش دارا و ندار می رود / به خانه شما می آید / ای اهل خانه شادی کنید / مردد نباشید / نوبهار مبارک باشد / (ایام)لاله زار مبارک باشد

ای خواهر باوفای من / (الهی) پسرت را داماد کنی / به دستانش حنا ببندی / از جای خود برخیز / در صندوقچه را باز کن  / خواسته ام را برآورده کن / یک مشت اسکناس به هوا بریز / نوبهار مبارک باشد / (ایام)لاله زار مبارک باشد

در ایران همیشه شادی باشد / همیشه شیرین کام باشد / پیوسته در زندگی خوش باشد / (الهی)آفتاب هم چنان بتابد / دشمنان حیرت زده شوند / نوبهار مبارک باشد / (و) خدا پشتیبان شما باشد / (و) روزی مردم فراوان شود / (ایام)لاله زار مبارک باش [1]

حال صاحبخانه به لطف و کرم خویش هر آنچه که در خانه دارد از تخم مرغ و گندم و برنج و آرد گرفته تا حتی پول نقد به رسم تبرک به نوروز خوان می دهد. اما نوروز خوان دست از کار نمی کشد و به خانه های دیگر هم سر می زند و آنها را هم باخبر می کند.

الهی روزی شود که نوروز خوان دیار ما خبر ظهور عزیز تنهایمان را برای ما برساند و ما را از این تنهایی در بیاورد...آمین

به همه دوستان مجازی و غیر مجازی این عید رو تبریک می گویم و امیدوارم سال خوب و خوشی را در پیش داشته باشند.

 

پی نوشت: دیگر به روزهای آخر سال نزدیک می شویم. شاید اگر به دور و برمون یک نگاهی بیاندازیم، می بینیم چند نفری ازمون کم شده و چند نفری هم بهمون اضافه شده...پس بهتراست در این روزها قدر همدیگر را بدانیم و برای سلامتی همدیگر دعا کنیم.

 

[1]: متن شعر نوروز خوانی از سایت روستای بالاجاده گرفته شده است که برای شنیدن این متن می توانید از اینجا دانلود کنید.

۱۱دیدگاه ۲۶ اسفند ۹۰ ، ۱۴:۲۰
سلیم النفس

چند روز دیگر به دور نهم انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی مانده است. مجلسی که به گفته حضرت امام خمینی (ره) در راس امور قرار دارد و به طبع یکی از نقاط تاثیر گذار در نظام جمهوری اسلامی می باشد که بیش از پیش انتخاب درست و مناسب رابرای ما دشوار می کند. اما بنده با توجه به تحقیقاتی که در این مسیر انجام داده ام به این نتیجه رسیدم که به هر فردی که حداقل شرایط زیر را دارا نباشد رای ندهم.شرایطی که آنرا از مکتب حضرت علی (ع) بهره برده ام که نمونه بارز این مسائل را می توان از عهدنامه ایشان به مالک اشتر اشاره کرد. عهدنامه ای که بی تردید از مهمترین اسناد سیاسی حقوق اسلامی و خصوصا شعبه شیعی آن است. از همین رو در ادامه نکات خاصی از این عهدنامه که به نظرم می تواند به عنوان معیاری برای انتخاب یک نماینده بهره برد، برای شما بیان خواهم کرد.

شرط اول: به سوابق اجرایی و تجربیات حاصله از آن توجه می کنم بطوریکه حضرت علی (ع) به مالک اشتر می فرمایند: « کارگزاران خود را از اهل تجربه و حیا برگزین» و در جایی دیگر می فرمایند: « دبیرانت را به کارهایی که برای حکام پیش از تو بر عهده داشته‌اند، بیازمای و از آن‌میان، بهترین آنها را که در میان مردم اثری نیکوتر نهاده‌اند و به امانت چهره‌ای‌شناخته‌اند، اختیار کن.که اگر چنین کنی این کار دلیل نیکخواهی تو برای خداوند است و هم به آن کس که کار خود را بر عهده تو نهاده.»

شرط دوم: به اصالت خانوادگی او توجه می کنم تا آنجاییکه حضرت علی (ع) به مالک اشتر این موضوع را گوشزد می کند: «کارگزاران خود را از خانواده های پاکدامن و از کسانی که سبقت در اسلام دارند برگزین که از نظر اخلاق بزرگوارترین و از نظر آبرو محفوظ تر و طمع شان کمتر و عاقبت نگری شان فزونتر است.»

شرط سوم: به سابقه در امور دینی و اخلاقی این فرد می نگرم و بطوریکه حضرت در عهدنامه خود با مالک اشتر می فرمایند: « فردی را انتخاب کن که به نظرت از دیگران خیرخواه تر و در برابر فرمان پروردگار و رسول خدا و امامت مطیع تر باشد. از میان اشخاص پاکترین و بردبارترین را برگزین. کسی که هنگام خشم صبوری کند و از پذیرفتن عذر خطارکار آرامش یابد. با ضعیفان مهربان و با زورگویان تند و خشن باشد و کسی که درشتی دیگران او را جا نکند و نرمی و ملاطفت او را نگیرد.»

شرط چهارم: به فردی که منصف در امور جاریه خویش باشد رای می دهم چرا که امیر المومنان حضرت علی (ع) به مالک اشتر می فرمایند: « و درباره خواص خویشاوندانت و از افراد رعیت، هر کس را که دوستش می‌داری، انصاف را رعایت‌نمای که اگر نه چنین کنی، ستم کرده‌ای و هر که بر بندگان خدا ستم کند، افزون بر بندگان، خدا نیز خصم او بود. و خدا با هر که خصومت کند، حجتش را نادرست سازد و همواره با او در جنگ باشد تا از این کار باز ایستد و توبه کند. هیچ چیز چون ستمکاری، نعمت‌خدا را دگرگون نکند و خشم خدا را برنینگیزد، زیرا خدا دعای ستمدیدگان را می‌شنود و در کمین ستمکاران است.»

شرط پنجم: این فرد آشنا به مسائل روز و شبهات جاریه باشد، چرا که او در آینده قانون گذار ملت خواهد بود. از همین رو حضرت علی (ع) به مالک اشتر چنین می فرمایند:« قاضی تو باید، از هر کس دیگر موارد شبهه را بهتر بشناسد و بیش از همه به‌دلیل متکی باشد و از مراجعه صاحبان دعوا کمتر از دیگران ملول شود و درکشف حقیقت، شکیباتر از همه باشد و چون حکم آشکار شد، قاطع رای دهد.»

شرط ششم: همچنین این فرد باید وفادار به عهد باشد برای تشخیص این خصیصه باید به سوابق گذشته او رجوع کرد (در شرط اول به صورت کلی بیان شده است). حضرت علی (ع) سفارشی با همین عنوان به مالک اشتر می کنند :« در برابر پیمانی که بسته‌ای و امانی که داده‌ای خود را سپر ساز، زیرا هیچ یک ازواجبات خداوندی که مردم با وجود اختلاف در آرا و عقاید، در آن هم داستان وهم رای هستند، بزرگتر از وفای به عهد و پیمان نیست.حتی مشرکان هم وفای به‌عهد را در میان خود لازم می‌شمردند، زیرا عواقب ناگوار غدر و پیمان شکنی رادریافته بودند.پس در آنچه بر عهده گرفته‌ای، خیانت مکن و پیمانت را مشکن وخصمت را به پیمان مفریب.زیرا تنها نادانان شقی در برابر خدای تعالی، دلیری کنند.»

شرط هفتم : نماینده ای باید راهی مجلس شود که وقت شناس و آگاه به زمان باشد.در نگاه حضرت علی (ع) آمده است: « از شتاب کردن در کارها پیش از رسیدن زمان آنها بپرهیز و نیز از سستی در انجام‌دادن کاری که زمان آن فرا رسیده است و از لجاج و اصرار در کاری که سررشته‌اش ‌ناپیدا بود و از سستی کردن در کارها، هنگامی که راه رسیدن به هدف باز و روشن‌است، حذر نمای. پس هر چیز را به جای خود بنه و هر کار را به هنگامش به انجام‌رسان.»

امیدوارم با توجه به شرایط بیان شده انتخابی مناسب انجام داده و نماینده ای اصلح راهی مجلس شورای اسلامی نمایید. انشاالله

پی نوشت: یادم می آید چند سال پیش مجلس مصوب کرده بود که 16 ساله ها هم می توانند رای بدهند. ما هم که 16 سال داشتیم خیلی خوشحال بودیم از اینکه به عنوان رای اولی به حساب می آمدیم.رای هم دادیم.اما جالب آنکه دو سال بعد مجلس دوباره تصویب کرد که 18 سالگی به عنوان معیار سن رای گیری هست. یک روز خبرنگار شبکه استانی صدا و سیما به مدرسه ما آمد و از من سوال کرد که شما از اینکه رای اولی هستید چه حسی دارید؟!! من ماندم چه جوابی به او بدهم چرا که دو سال پیش رای اولی به حساب می آمدم نه امسال! خلاصه اینکه سرتون درد نیارم هم سن و سال های ما دوبار رای اولی شدند !!!

۳دیدگاه ۰۳ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۴۸
سلیم النفس

پیشنـهاد سـلیم النفس!

پدر...

مسیح عشق و جوانمردی

نوروز با عطر گل یاس

یک جامانده از اربعین

ما آمده ایم!

فدای چشمان گریان مادر شهید گمنام

سید مسیح در اوج به اوج آسمان ها رفت

سفر به انتهای صفر

نلسون ماندلا | Nelson Mandela

بلندترین شب تاریخ

امنیت ما در نگاه اقتصادی آقای رئیس جمهور

باران سلامت می کند

محرم در تکرار معنا پیدا می کند

میم مثل مادر، میم مثل مرضیه زهرا (س)

آقای اوباما! به فال حافظ عمل بنما!

جاده جنگ

نوروز نامه

نماینده ای که چپ و راست او را سلیم النفس می دانستند!

مرد روزهای خاکستری! تو را دوست داریم!

نینوا با نام حسین (ع) کرب بلا گشت

راستش را بگو

آیا من در میدان مبارزه، همان مهره سرباز در صفحه ی شطرنجم؟

شاه بی شین

آنقدر در خورشید زل بزنید تا چشمانتان بسوزد!

اقتصاد مقاومتی حتی در دوران مشروطیت

نماینده ساری: خیابان های ساری مال زمان ارابه وگاری بود!

به نام جوانگرایی ، به کام بازنشستگان

خرداد، آغازگر تفکر سلیم بهرامیست!

تفاخر فرهنگی یا اجبار فرهنگی ، مسئله اینست؟

حقانیت اسلام

بیایید یک هفته، بطور آزمایشی به این حدیث عمل کنیم!

به خدا مادرم، حضرت زهرا(س) را از این خطبه شناختم!

در سال « تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» ، به چه مواردی توجه کنیم؟

من شخصا اعلام می کنم به این فرد در انتخابات رای نمی دهم !

چرا سلمان رشدی باید بمیرد؟

مسیحای عشق و جوانمردی

ای دو سه تا کوچه زما دورتر ، ای شهیدان زنده ، سلام

سید مسیح تو را نماد چه بخوانم؟

سید مسیح

مهندس سید مسیح سلیم بهرامی

سلیم بهرام برفی

تمام مطالب نوشته شده در سلیم النفس، مختص به این سایت بوده و هرگونه باز انتشار آنها فقط با کسب اجازه و ذکر منبع و درج لینک بلا مانع است.
Copyright 2007-2013,Website and Publishing Rights Reserved By Salimonafs.IR ©