گویند در زمان داوود نبی (ع) غلامی سودانی و سیاه چهره در مصر می زیست که از همان آغاز به راستی سخن می گفت و امانت را به خیانت نمی آلود و در اموری که مربوط به او نبود دخالت نمی کرد ، ضمیری روشن و روحی با صفا داشت، لکن صورتش چون سیرتش زیبا نبود و صورت نازیبایی داشت.نام او لقمان بود و حکمتش زبانزد عالمیان گشت بطوری که خداوند سوره ای به نام او بنیان نهاد تا پندها و نصایح او گوشزد عالمیان گردد. گروهی او را حکیم می دانند و گروهی دیگر او را نبی. که به حق خداوند عالمیان او را در قرآن با نام حکیم به جهانیان شناخت و خاتم پیام آوران، حضرت محمد مصطفی(ص) در وصف او این چنین فرموده است: " به حق می گویم که لقمان پیامبر نبود، خدا را دوست می داشت و خدا نیز او را دوست داشته و نعمت حکمت به او عطا نمود" (تفسیر مجمع البیان)
داستانهای فراوانی از حکمت و پند و موعظه وی نقل شده است که یک نمونه آن را در زیر با عنوان چون گوسفند نباش آورده شده.
چون گوسفند نباش
ازدی از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمود: از مواعظی که لقمان به فرزند خود نمود این بود که می گفت: ای فرزند! هر آینه، قبل تو جمع نمودند برای اولاد خودشان لکن از چیزی که جمع نموده بودند چیزی باقی نماند و این است و جز این نمی باشد که تو بنده خدا هستی مستاجر و ماموری به عمل کردن و بر تو وعده اجرا داده است. پس عمل کن تا اجر خود استیفا کنی ، و نباش در این دنیا مانند گوسفندی که در چراگاه سبز باشد و بخورد و چاق شود. غافل از اینکه اجل و پایان عمر او در همان چاق شدن می باشد. دنیا را به منزله ی یک پل قرار بده که وقتی از آن عبور کردی و آن را ترک نمودی دیگر به آنجا بر نمی گردی. بدان که تو فردا مورد سوال و پرسش قرار خواهی گرفت، و در مورد چهار چیز از تو سوال می کنند، اول، از جوانی تو که آن را در کجا فرسوده نمودی، دوم، از عمرت که آن را در چه چیز فانی نمودی، سوم، از مالت که از کجا به دست آورده ای، چهارم، سوال کنند که مالت را کجا مصرف و انفاق نمودی. پس مهیا باش تا بر این سوالات جواب پیدا کنی.( تفسیر بصائر، ج 31-تفسیر المیزان ج16 ذیل سوره لقمان)