بلندترین شب تاریخ
شب عاشوراست!
شبِ وداع و راز و نیازهاست
پرظفرترین روز تاریخ
روز بعد از یلدای عاشوراست!
روز پیروزی خورشید بر تاریکی هاست!*
*** ** ***
* مردم مازندران معتقدند که صبح بعد از یلدا روز پیروزی خورشید بر سیاهی و تاریکیها است.
دوست دارم من باشم و
یک روز سرد ِ بارانی
خدایی هم باشد
و هوایی آغشته
به اشک های آسمانی
در دیاری از سرسبزی و دلداده ی علوی
زیر باران روم
در کنار نازنین مردمانم
بدون هیچ چتر و بارانی!!!
هر چه باشی
چه خوب، چه بد
باران با نوای نمناکش
سلامت می کند!!!
*** *** ***
پی نوشت: این شعر محصول مشترکی بین اینجانب و یکی از دوستان شاعر توانمند کشورم، مهندس حمید مظلومی عزیز هست. که اگر او یاری ام نمی کرد نمی توانستم این ایده را در قالب شعر به نگارش در بیاورم.
آدرس ایمیل خودتان را بگذارید تا آخرین مطالب «سلیم النفس» به صورت خودکار برایتان ایمیل شود.
به مناسبت دوازدهمین سالگرد درگذشت مرحوم مهندس سید مسیح سلیم بهرامی نماینده دوره ششم مجلس شورای اسلامی
بلندترین شب تاریخ
شب عاشوراست!
شبِ وداع و راز و نیازهاست
پرظفرترین روز تاریخ
روز بعد از یلدای عاشوراست!
روز پیروزی خورشید بر تاریکی هاست!*
*** ** ***
* مردم مازندران معتقدند که صبح بعد از یلدا روز پیروزی خورشید بر سیاهی و تاریکیها است.
دوست دارم من باشم و
یک روز سرد ِ بارانی
خدایی هم باشد
و هوایی آغشته
به اشک های آسمانی
در دیاری از سرسبزی و دلداده ی علوی
زیر باران روم
در کنار نازنین مردمانم
بدون هیچ چتر و بارانی!!!
هر چه باشی
چه خوب، چه بد
باران با نوای نمناکش
سلامت می کند!!!
*** *** ***
پی نوشت: این شعر محصول مشترکی بین اینجانب و یکی از دوستان شاعر توانمند کشورم، مهندس حمید مظلومی عزیز هست. که اگر او یاری ام نمی کرد نمی توانستم این ایده را در قالب شعر به نگارش در بیاورم.
تلویزیون را روشن می کنم / گزارشها میدهند فریاد / از جنگهای عراق گرفته تا زندانهای مخوف / از بی عدالتی و ظلم شکوه ها دارند / میگویند فلان جا جنگیست/ اما کدام جنگ بالاتر از اشغال فلسطین برپاست/ کاش میشد جای قلم بی روح خویش می گرفتم اسلحه / کاش می شد میرفتم فلسطین / تا شوم همدوش همرزمان خویش / کاش می شد خرد می کردم با لگام خویش / دندانهای آن شیطان پلید / تا بداند که مسلمانی چیست / در آیین مسلمانی / جای پلیدی خالیست / یاد یتیم را در دل کردن است / دست آن ستمدیده را بگرفتن است / هر که خواهد رود سوی اله / شهد شهادت باید بنوشد این منا/ هر چه گویم کم گویم / تو بخوان تا آخر این کیش من /
اما مسلمانان/ مسلمانیتان کو/ در آرید آن خرقه ی پستییتان زود / همان خرقه که گر نرم باشد ولی چه سود / که خارهایش کند بی سود/
ای شاپرکها بپاخیزید / به دست گیرید سلاح خویش را / به هوش باشید ای رزمندان اله / نجات دهید ستمدیدگان را / نجات دهید ...
سلام خدا بر شهیدان اسلام / سلام خدا بر جهادگران راه حق / سلام خدا بر زیبارویان بهشتی در صحرای نبرد وجنگ / سلام خدا بر تو ای آزاد مرد حسینی و حسین اندیش / سلام خدا بر کسی که ندای یارش را لبیک گفت / سلام خدا بر آوینی تصویرگر چهره ی رزمندگان راه حق در میدان نبرد / سلام خدا بر همت و فرماندگان غیور در میدانهای جنگ / سلام خدا بر خونین شهر و کوچه برزنهای مطهر به خون شهید / سلام خدا بر ماهیان دریایی غیور اروندرود / سلام خدا بر نیزارهای مرداب عشق / سلام خدا بر ابولففضلی های جبهه ی نبرد (جانبازان ) / سلام خدا بر حسینی های صحرای عشق (شهیدان) / سلام خدا بر زینبیان بلاکش (پرستاران) / سلام خدا بر زین العابدین رهبر آزادگان (اسیران) / سلام خدا بر امام همام الموسوی الخمینی (قدس السره) سنگردار راه حق / سلام بر سید عاشق و شجاع زمانه، الامام خامنه ای / سلام خدا "به رزمندگان عاشق که جبهه ی نبرد را با مناجات خویش و رازونیاز با محبوب عطر آگین نمودند" / سلام خدا بر چفیه داران پر سوخته و پلاکداران بی زنجیر و تابلوهایی که بر روی آن نوشته شده بود « تا کربلا راهی نمانده...»
در این لحظه/در این نوروز/در این روز دل انگیز بهاری/هوا بس شادمان است/در این حوالی نیست تکه ابری/تیره وتنها/چون که خورشید/ این شی زرین الهی/کرده نابود/چون رسیده/روز نو /روز شکفتن/روز عطر و/ یاس ِ مطهر/ روز آغاز ولادت/روز گرما/روز دوستی/روز سلم و آشتی و شادمانی /گر کسی ،کس را ببیند /خوش و روبوسی و عیدی بگیرد/
بپوشد کوه ردایی سبز /کلاخود سپید نهد بر سر/درختان هلی و آلبالو و غیره وغیره/ کند جامه سپیدی بر تن /شود نوعروسی بر دشت/بگذرد جوی آبی زیر پای این عروس دشت/ خورَد بلبل ز آن جوی /آبی/کند شکر خدا با زبان بی زبانی /چه چه بلبل همان شکر خدایی است/خدایا شکرت/ زاین نعمت/از این رحمت/از این سبزی و سپیدی و ولادت/ خدایا گر تو نیستی ،من نیستم،پوچم و کیستم و چیستم!؟/ چون تویی یاری رسانم/الهی طلبی دارم زتو / در این نوروز/در این روز یمن مبارک/دلم سامان ببخش ز دیدار یارم/ همان یاری که ندیدم به از او زقبل و زبعد/ نماد و نشانه تو باشد در این دشت و چمن/چرا که کسی گر بیند چهره ی دلربایش/بپیچد به سوی خدایش/به وقتی بچرخد دستش به سوی اله/نباشد یدی برتر از خلق نزد تو ای کبریا/بلبل در راز و نیاز خویش /می کرد درد دلی وسیع/در همان حال پژمردگی/ شنید صدای گوسپندانی /که سوی او می آمدند همی / در همان حال دل مردگی /رفت سوی کار خویش/رفت دورتر تا دورها/دور،دور ،دورها/تا بیابد اثری از یار را/برنگردد/تا وقت دیدار یار را/ در بین راه / خسته از هجران یار /می نشیند بر سر شاخه انار/در کنارش هدهد باد صباست/با حالتی وصف ناپذیر/می پرسد از هدهد مطلبی/ مطلبش یافتن یار بوده است همی / هدهد باد صبا /با نگاهی آرام /و دل انگیز/گوید: /خواهی که از او برایت گویم/بلبل این را که بشنید /بی معطلی /خواست تا هد هد لب وا کند/سر دلش را رسوا کند/
هدهد آغاز کرد از وصف او/ از ریشه بگرفته تا خُلق او /از روش و عادت و رفتار او/مجذوبتر می گشت بلبل ز وصف او/ که می آید مردی با عبا و ردای محمدی /چون که اوست وارث اصلی نبی و ولی/جانشین بر حق علی /مادرش فاطمه دخت نبی است/نامش بگرفته از نام نبی ست/قدمش سبز کرده این تکه زمین/درختان به رخصت او/بپوشند جامه ی سپید /ماکیان و آدمیان در پی اویند/ چرا که او غایب است از هر چشم گنهی/در پی رفتار او /باید جست خُلق محمدی/چون سیرتش /سیرت قرآن است/راه و رسمش پیرو اسلام است/ دیده است دیدگانت یار را/چندین بار/افسوس نشناخت او را حتی یه بار/توصییه ای دارم من به تو/گر بخواهی او را یابی/پس رو کن به اخلاص ای عزیز/که اخلاص است کلید در دل/بباید تو را با او یکدلی/نشاید که اورا همی خوانی/و نباشد در دلت جایگهی/هر صبح او را یاد کن/در خلوتگاهت او را جای کن/بخواه از اله/تا دهد رخصت به او /رخصتی گر دهد /رخصتی است/گر که او ظاهر شود/عدل در جهان حاضر شود/
هدهد از شرح دست کشید / باقی کار را به بلبل بازستاند/بلبل /در همان حال پریشانی خویش/زین بیت را زمزمه کرد و از آنجا نیز برفت/
اگر چه تلخ باشد فرقت یار در او شیرین بود امید دیدار
یا رب ، این چه شورشی که در ما پیداست
تسخیر کننده ی دل وقلب ماست
یا رب من کجا و قرب تو
هر چند آرزو هر بنده ایست شود یار تو
یا رب ، دلم سوی تو می آید همی
ای خدا از ته دل این را گویم همی
یا رب ، شب ها و روزها در این فکرم
که الله گویان کی اند؟
همانان که گر نام تو بشنوند دلهاشان بلرزد و ایمانشان افزونتر
همانان که تسبیح گوی توی اند
همانان که چَشم به آسمان دوختند و تو را طلب می کنند
همانان که چه آرمیده به یک سو چه ایستاده به سوی دگر تو را می خوانند
آه، یا رب لب و دندان سلیم تو را می خواند همی
که تو لطفی کنی فی الدنیا حسنة و فی الآخرة الحسنة و قِنا عذاب النار