Instagram Instagram

باران سلامت می کند

دوست دارم من باشم و

یک روز سرد ِ بارانی

خدایی هم باشد

و هوایی آغشته

به اشک های آسمانی

در دیاری از سرسبزی و دلداده ی علوی

زیر باران روم

در کنار نازنین مردمانم

بدون هیچ چتر و بارانی!!!

هر چه باشی

چه خوب، چه بد

باران با نوای نمناکش

سلامت می کند!!!

*** *** ***

پی نوشت: این شعر محصول مشترکی بین اینجانب و یکی از دوستان شاعر توانمند کشورم، مهندس حمید مظلومی عزیز هست. که اگر او یاری ام نمی کرد نمی توانستم این ایده را در قالب شعر به نگارش در بیاورم.

درباره آنچه که می نگارم
مشترک وبگاه سلیم النفس شوید

    آدرس ایمیل خودتان را بگذارید تا آخرین مطالب «سلیم النفس» به صورت خودکار برایتان ایمیل شود.

نـوا و نـما

به مناسبت دوازدهمین سالگرد درگذشت مرحوم مهندس سید مسیح سلیم بهرامی نماینده دوره ششم مجلس شورای اسلامی

کلیپ شماره یک

کلیپ شماره دو


نماینده مردم شهرستان ساری و میاندرود در دوره ششم مجلس شورای اسلامی

کلیک نمایید

آرشیو تاریخی

۲۳ مطلب با موضوع «دل نوشت» ثبت شده است

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساری شهر شادی دهمین روز از خرداد ماه سال یکهزار سیصد و سی و چهار خورشیدی، در کشاکش گرمای آن روزگاران، در فصل کار و سرزندگی و در زمان کاشت و داشت و برداشت و در حین ماههای نشاء و نشاط، روستایی در چند کیلومتری ساری با نام سلیم بهرام، شاهد رویش فرزندی از سلاله پاک زهرا (س) در دامان پر مهر پدر و مادری از نوادگان حضرت رسول الله (ص) بوده است.

پدر نام او را هم نام برادر مرحومش قرار داد و او را به نیکی سید مسیح نامید. سید مسیح، روزگاران سخت و خاکستری آن دوران را با حسن رفتار و یاری به هم نوعانش سپری نمود و هنگامی که انقلاب اسلامی با دستان پینه بسته ی مردمان مستضعف به رهبری آن یگانه رهبر دوران به پیروزی رسید، خدمت به مردمان هم نوعش را جز افتخار خود دانست و کمر همت به رفع آن رنج های به چشم دیده ی و از جان لمس کرده ی خویش نمود.
در دوران بعد از انقلاب با حضور در عرصه های مختلف مدیریتی از جمله بخشداری چهاردانگه ساری، بخشداری مرکزی ساری، فرمانداری شهرستان ساری، فرمانداری علی آباد کتول، معاون تحقیقات سازمان محیط زیست کشور، مدیر عامل شرکت جنگل‌های آستان قدس رضوی، موسس و مدیر باشگاه فرهنگی، ورزشی آستان قدس، فرماندار شهرستان قائمشهر، فرماندار شهرستان ساری ، مشاور استاندار مازندران، نماینده مردم ساری در مجلس شورای اسلامی (دوره ی ششم)، عضو و منشی اول کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، عضو کمیسیون تدوین آئین نامه داخلی مجلس شورای اسلامی، منشی گروه دوستی پارلمانی ایران و چین، رئیس کمیته تربیت بدنی مجلس شورای اسلامی، عضو هیئت رئیسه فدراسیون کشتی جمهوری اسلامی ایران حضور تاثیر گذاری از خود به جای گذاشت.

ثمره زندگی سید مسیح، سه دختر و یک پسر بود که فرزند پسر را محمد حسین نامید تا میراث دار خصایل و ادب و رفتار پدر شود.
در این مجال اندک و در این برهه زمانی، باید تفکر سلیم النفس او را بعد به بعد به بررسی پرداخت و از آن به عنوان الگوی عملی در زندگی خویش بهره برد.
یاد آنروزها بخیر، وقتی رای اول شهرستان ساری و میاندرود را کسب نمود، در همان لحظات ابتدایی اعلام آرا، به سراغ آقای روزبهی (دیگر نماینده راه یافته به دور ششم مجلس شورای اسلامی) رفت و دست در دست او فشرد و به او بیان کرد، که اگر تا به امروز با هم رقیب بودیم، حال رفیقیم و اگر خط و جناحمان به هم نمی خورد اشکالی ندارد، چرا که ما امروز باید تنها به خط و جناحمان در راستای کار برای مردم بیاندیشیم.
و آقای روزبهی چه زیبا از آن مرحوم یاد می کند که «در اوج نام آوری از جانب کار، به دنبال بی نامی بود و در کارها اگر خود انجام می داد آن را به نام همگان تمام می کرد»
وقتی مصاحبه های ایشان را دوباره مرور می کنم، تنها نکته‌ی جالبی که در آن بیشتر جلوه می کرد آن بود که منیت از آن بزرگوار دور بود و استفاده از کلمه ی «ما» بر کلمه ی «من» در کلام او قابل قیاس نبود.
آری این چنین است برادر، مرد روزهای خاکستری ما کسی بود که در مسیر اتحاد بین نمایندگان شمال کشور قدم برداشت و زندگی خویش را در مسیر مردم وقف نمود. مردم شهر می دانستند که سید مسیح شهرشان به دنبال زد و بند های سیاسی و یا بهره گیری از رانت های اقتصادی نبود ، چرا که خودشان در شب وداع با یارشان ، شنوای قسمتی از وصیت نامه او بودند که خطاب به ورثا وصیت نمود: «من در هیچ یک از بانک های داخلی و خارجی حسابی ندارم و به عده ای نیز بدهکارم! »
مردم شهر در لحظه ی وداع با او ، بیاد سادگی روزهای با او بودن و صداقت رابطه با او داشتن را در ذهنشان می گذراندند.
مردم شهر با نماینده ای وداع می کردند که تنها افتخارش خدمت خالصانه به آنان بود.
مردم شهر می دانستند که سید مسیح شهرشان در عین رنج بردن از بیماریهای کلیوی و قلبی ، همچنان قلبش برای آنان می تپد.
مرد روزهای خاکستری ما در برابر سختیهای کار صبور و در ارائه خدمت به مردم وقت گذار و دارای روحیه و رویه ای مردمی بود و مردم ما هم قدر شناس خدمتگزاران خویش همیشه بودند و هستند. چرا که اوج قدر شناسی آنان را در تشییع جنازه ی بی سابقه آن بزرگوار باید دید.
مرد روزهای خاکستری شهرمان به این جمله همواره معتقد بود و در آخرین مصاحبه اش که تنها چند روز به پایان عمرش باقی مانده بود، بیان می کرد: « من همیشه احساس می کنم به مردم مدیونم هر کاری را که احساس کنم به مردم ضرر می زند از آن پرهیز می کنم اگر لازم باشد حیثیت خودم را هم برای خشنودی مردم هزینه می کنم ولی به منابع مردم آسیب نمی زنم. هیچ قدرتی را بر مردم ترجیح نمی دهم.من همواره خورم را به مردم بدهکار می دانم. »
جسم سلیم بهرامی امروز در کنار ما نیست لکن تفکر او تفکری سلیم النفس و ماندگاری برایمان خواهد بود.
یادآوری آن ایام، تنها یادآوری خاطرات از رنگ و رو رفته آن دوران نیست، بلکه تلنگری به انسانیت آدم و آدمیت انسان است. سید مسیح شهرمان در مسیری متعالی و در سمت و سوی الهی قدم برداشت و به هدف خود که نیل به تقرب رضایت پروردگار عالمیان بوده رسیده است.
یادش گرامی و نامش جاودان

۰دیدگاه ۱۶ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۰۹
سلیم النفس

سید محمد (سعدی) سلیم بهرامی

#پدر در یک لفظ و یک کلمه نمی گنجد.
#پدر باید باشد تا معنای پشتوانه را بفهمی و پدر باید باشد تا آرامش را به معنای حقیقی کلمه درک کنی.
#پدر باید باشد تا حضورش موجب تعالی تو و دعای پر خیر و برکتش بدرقه راهت گردد.
#پدرجان، خدا را سپاس میگویم که نعمت حضورت را، در زندگی جاری ما قرار داد و تجربه و درایت و کیاستت را ارزانی راه ما قرار نمود.
و در آخر #پدرجان روزت مبارک و خوش یمن باد.

۰دیدگاه ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۲۰
سلیم النفس

حسین (ع) سرچشمه معرفت و فانوس هدایت زائران اربعین امسال است. سبط نبوی همچون کشتی نجات به دنبال احیای اسلام رحمانی در ورای دنیای پر هیاهوی امروزی ما در ردای آزادمردی است که به آزادمردان جهان درس آزادگی و آزاد اندیشی می آموزد، تا جایی که آن نویسنده مصری، عبدالرحمن شرقاوی فقید می فرماید: «حسین(ع)، شهید راه دین و آزادگی است. نه تنها شیعه باید به نام حسین ببالد، بلکه تمام آزادمردان دنیا باید به این نام شریف افتخار کنند.»

حال تنها سوالی که در اینجا پیداست این است یزید و یزیدیان عالم کجای این جهان را محسور خود کرده اند و حسین (ع) و حسینیان عالم در چه جایگاه و مرتبه ای قرار گرفته‌اند؟

به حق امواج زیبای خوی مردانگی حسین(ع) این روزها عاشقان مکتبش را از جای جای جهان همچون مغناطیسی جذاب به سوی خود فرا می خواند و با تداعی آن واقعه بزرگ عاشورا به همگان درس عاشورایی و حسین منشی می دهد. مکتب حسین(ع) تنها خون به ناحق ریخته‌ی خدا نیست بلکه رسیدن به اوج بندگی و وانهادن پستی ها و پلشتی هاست. لبیک یا حسین(ع) را زمانی می توان باور نمود که خوی حسین(ع) را در خود تقویت نمود و دست از کینه ها و عداوت ها وانهاد. این شعار پاک «هیهات من الذله» را زمانی می توان عملی نمود که در مقابل نا بخردی ها و نامردی های روزگار همچون آن امام همام سر ناتوانی فرود نیاورد و حرف حق را حتی در سخت‌ترین مصائب و گرفتاری ها با زبانی شیوا و گویا به گوش جهانیان رساند.

حسین(ع) علم گردان علم های سنگین تکایا نمی خواهد بلکه از تو می خواهد که در سایه پرچم عدالتش به یاری مظلومان و ستمدیده ها قدم برداری و در جهت حفظ آبروی مومنان که طبق فرموده اش از حرمت پرده‌ی کعبه بالاتر و شایسته تر است عزمت را جزم کنی.

تسلیت این ایام را باید به زهرای مرضیه سلام الله علیها نثار نمود که در این مصیبت صاحب عزاست و انشاالله در کرم آل الله این جامانده اربعین روزی به حقیقت عملی راه حسین منشان دست یابد. 

۰دیدگاه ۲۰ آذر ۹۳ ، ۲۲:۲۵
سلیم النفس

ما برای نفس کشیدن آمده ایم نه برای بریدن نفس های پاک

ما برای وصل کردن آمده ایم نه برای فصل کردن روابط عاطفی بین الناس

ما برای بندگی کردن آمده ایم نه برای بردگی امیال نفسانی و شهوانی مان

ما برای یاری رساندن آمده ایم نه برای جاری نمودن کینه ها و عداوت ها

ما برای همدردی آمده ایم نه برای اینکه هم ، دردی باشیم برای دیگران

ختم کلام ما برای زندگی کردن آمده ایم

و به قول حضرت سپهری* فقید

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم...

زندگی درک همین اکنون است...

زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست...

من دلم می خواهد

قدر این خاطره را دریابیم....

 

* سهراب سپهری شاعر معاصر!

در حاشیه: در مرام نامه این وبسایت آمده است، هرگونه باز انتشار مطالب سلیم النفس فقط با کسب اجازه و ذکر منبع و درج لینک بلا مانع است. لکن بعضاً با سایت هایی [مثل بهتینا] مواجه می شوم که هنوز به این حقوق اولیه پایبند نیستند. 

۱دیدگاه ۰۵ مهر ۹۳ ، ۲۰:۳۴
سلیم النفس

غریب، قریب، غربت، قربت، به راستی راز تفاوت غین و قاف در چیست!؟ که به یکی غربت می دهد و به دیگری قربت می بخشد. به تحقیق معنای غربت از عدم قربت است و حروف این چنین بر مسند معنای عام می نشینند و اثر خویش را بر تارک وجود علم اعلم معنا وام می نهند.

جانم به فدای علی ابن موسی الرضا [علیه آلاف التحیه و الثنا] که غربت را در قرابت با اهل عشاق به دیدار ذات اقدس اله تبدیل نمود.

و جان کم ارزشم فدای اشکهای به گونه نشسته ی مادر شهید گمنامی است که چه شبها در غرابت فرزندش با اشکهای مطهر خویش، قربة الی الله، عشقبازی می کند.

ای حضرتان! ای عاشقان درگه عشق! ما گمنام و بی نشانیم، شما قریب القربایید، بگیرید این دست ما را، در مسیر قربة الی الله

********  ***  ********

پی نوشت: این روزها شهرستان ساری میزبان سه شهید گمنام است که عطر و بویش فضای شهر و استان را به خود معطر، مطهر و پر برکت نمود. 

پی نوشت: از اینکه یادوارده های شهدا هدفمند و با کیفیت شوند در یادداشتی [ای دو سه تا کوچه زما دورتر ، ای شهیدان زنده ، سلام] آنرا مطرح کردم. بهتر است بجای تعدد در یادواره برگزار کردن، آنرا به سمت کیفی سازی سوق دهیم و یادواره ای در سطح شهرستان و یا استانی طراحی کنیم که هم از حیف و میل و اسراف در اموال جلوگیری شود که این خود از روح طیب شهدا بدور است و هم به افزایش کیفیت و تاثیر گذاری آن منجر بشود که هدف و غایت همه می باشد.

۱دیدگاه ۱۲ دی ۹۲ ، ۱۰:۵۰
سلیم النفس

به فرموده رهبر کبیر انقلاب اسلامی، آنچه که اسلام را زنده نگه داشته است، محرم و صفر است. حال لازم است کمی من باب این موضوع بیاندیشیم و به رمز گشایی این سخن حکیمانه ی رهبر فرزانه مان، حضرت امام خمینی رحمه الله علیه، بپردازیم.

به تحقیق در ورای محرم اگر صفر نبود، اسلام نبود، که خود بحثی مفصل در همین رابطه دارد که مجالی دیگر می طلبد و این خود طلب شما از حقیر باشد. لکن به انتهای صفر، سفر می کنیم تا پای درد دل این کهن ماه پرصلابت اسلام بنشینیم و بیاندیشیم.

انتهای صفر، درد دلش را با تو وا می کند و می خواهد به تو بفهماند که، اگر تو مظلوم ترین مظلومان عالم حتی در بیت و اهل بیتت باشی، به مثابه سبط طیب و مطهر رسول ختمی مرتبت، حضرت امام حسن مجتبی علیه اسلام و یا ولیعهدیِ به حق ِ، خلافت غصب شده از سوی دیگران را داشته باشی به مثابه حضرت علی ابن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء و یا آخرین نبوت که بشارت دهندگانش پیامبران پیش از تو باشند را به همراه داشته باشی، به مثابه حضرت رحمت و مرحت، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، باز با این تفاسیر و با وجود هر مقام و منصبی که دارا باشی، جبهه ی باطل دست از کارزار خویش بر نمی دارد و خالصانه، سعی در خاموشی چراغ نور هدایت در ظلمات خو گرفته به پلیدی های عالم را دارد و نام تو تنها با نام خدای نور هست که در عالم نورانی حقیقت پابرجا و مستدام باقی خواهد ماند.

این روزها خودت را باید آماده این کنی که نکند تو در میدان کارزار او در برابر امام حی و غایب از نظرهایمان، حاضر شوی و خدای نکرده به مقابله با حقیقت نور عالم بپردازی!!! 

یاابن الحسن روحی فداک متی ترانا و نراک! خدا نکند نماز صبح طلوعت را در وقت قضاء ِ حضورت ادا کنیم!!!

بازنشر: حرف تو

۰دیدگاه ۱۰ دی ۹۲ ، ۰۸:۳۹
سلیم النفس

باید از حرف سیاست بدور شد هر چند سیاست عین دیانت ماست...

باید از کینه و خشم و نفرت بدور شد

باید از تهمت و بدگویی بیزار شد

باید جهانی آرام ساخت

باید شاپرکهای امیدوار به نسیم

را با نیم فوتی آزاد کرد

تا که روند سوی آسمان / تا رسانند پیامی جاودان

که ای عالمین به هوش باشید

این دو روز زندگی را با هوش باشید

فصل، فصلی پر حرارت است

ماه، ماهی پر تلاوت است

روز،روزگاری آرام در پیش است

حال باید دل را با نسیم جان شست

با ذکر خدا تطمئن القلوب جست

حال باید با نال ناله های ربنا در پی معشوق رفت

پای در کفش مجنون بگذاشت و

در پی لیلی برفت

من چونان مجنون، مجنون نامم

تو همان لیلی زیباروی من

کرم کن بپذیر ما را

پ.ن : با عرض پوزش در مورد وقفه ای که برای ارسال پست بوجود آمد..

Technorati :
Del.icio.us :

۳دیدگاه ۳۱ مرداد ۸۸ ، ۱۱:۵۰
سلیم النفس

بهار با دستانی سر سبز و دلی بارانی که آبشخور ماهیان قرمز سفره ی هفت سین، که تاجش بود از شش سین مهر و عاشقی، پایکوبان خود را به دیگران عرضه می دارد. و تنها درختان آلوچه و آلبالو و گیلاس و ... هستند که ندای یار خویش را با جامه ی نو و سپید لبیک می گویند. و تو این روزها قدوم بهار را با سر سبزی به جا مانده از آن مشاهده می کنی. و نوروز خوان در هر کوچه و برزن بانگ حضور بهار را می دهد و تو نیز به رسم آیین به او تحفه ای می دهی ، از بر این خبر خوش....این روزها روزهای تغییر است.و تبدیل به احسن حالات...وتو می خوانی او را که ، ای تغییر دهنده ی دل و جان و ای تدبیر گر شب و روزها، تو احوال ما را سامان ببخش و ما را امیدوار به امید خویش گردان و نا امیدی را از ما دور ستان و دستان ما را در امر نیک قرار بده که باشد یاری گر نیازمندان و چشم ما را به جمال موعود نورانی بگردان.

۱۱دیدگاه ۳۰ اسفند ۸۷ ، ۰۸:۲۵
سلیم النفس

دخترک به دستهایش تکیه زده بود و در کنار برادرش نشسته و به پنجره ی چوبی بارون خورده ی خانه شان می نگرد وشر شر باران سکوت را در میانشان بی معنی می کرد و عبور لحظه های زندگی را با معنا. چشم های پر فروغ او دیگر بی نور شده و خستگی جان بر اراده آتشین عواطفش رجحان می یافت.و انتظار برای رسیدن محبوبش برای او دیگر معنا واقعی پیدا می کرد.دخترک در این لحظات سوالی به ذهنش خطور می کند و آن را بی معطلی از برادرش می پرسد."انتظار یعنی چه؟".برادر کمی به فکر فرو می رود و جواب می دهد:" سالیانی است که همچنان در انتظار آن هستیم که پدر از پشت این جنگلهای انبوه بیاید و با لبخند ملیحش، به این گرفتاریهای موجود پایان بدهد. اما چگونه این لبخند را بر روی صورت بلند او به نمایش بگذاریم.به نظرم با کار و عمل و بالا بردن سطح فهممان. و اینکه او را به خوبی بشناسیم. وگرنه با دیروزمان هیچ فرقی نداریم و به هنگام حضورش از کرده ی ما خشنود باشد.انتظار یعنی این"

شاید این روزها به 1170 دمین سال غیبت آن منجی نزدیک می شویم.و هنوز نتوانستیم زمینه ظهور آن حضرت را فراهم کنیم. و شاید هنوز هم به مانند قوم زمان غیبت آن حضرت شبیه باشیم و یا شاید کمی از آن فاصله گرفتیم.اما باید دانست او زمانی ظهور می کند که سطح فرهنگ و علم ما به مانند آن دوران نباشد...و به مانند آن خواهر و برادر کذایی(در داستان بالا) انتظار را با نشستن و گریه وزاری بیان نکنیم. اما همیشه دست به دعا باشیم که خدای من فرج مولایم را زود بگردان...آمین

۹دیدگاه ۱۷ اسفند ۸۷ ، ۱۹:۱۳
سلیم النفس

جمعه گذشته، غروب ، فیلم (کدوی اسرار آمیز) داده بود. که از نظر محتوای فیلم چیزی به خوبی نمود پیدا می کرد که در ادامه خواهم گفت.قضیه فیلم از این قرار بوده است که پسرکی برای صید ماهی به دریاچه می رود.درحین ماهیگیری، درازکشان، زیر نور درخشان آفتاب و لب اسکله، آرزو می کند که ای کاش در تمام درس  ها موفق باشد.در همین حین قلاب ماهی گیری اش به سمت یک کدوی تنبل که زیر آب افتاده بود حرکت می کند (بصورت انیمیشن) و پس از اینکه قلاب به کدو گیر می کند.پسرک متوجه تکان خوردن قلاب می شود و قلاب ماهی گیری را از آب بیرون می کشد. او با تعجب فراوان به او می نگرد.کدو تنبل از او میخواهد که هر چه می خواهد آرزو کند و تا او بر آورده گرداند.اما به شرطی که پسرک او را دوست داشته باشد و راز وجود او را بر کسی فاش نکند...هر چند کدو تنبل نتوانست تمام آرزوهای پسرک را بخوبی و درست بر آورده کند اما وجود یک تکیه گاه در این داستان حس می شود.

چند روز پیش به این فکر افتاده بودم که امروز هر چه می خواهم از خدا طلب کنم.البته معقول...باز دوباره تاکید می کنم معقول. از مکان نشستن در تاکسی تا طلب های عرفانی...البته به مانند داستان بالا، این موضوع را نباید فراموش کنیم که خدا را دوست اصلی خود بنگاریم. و جالب اینجا بود که تمام خواسته هایم که معقول بوده بر آورده شده بود...

حضرت علی (ع) در این باره در نهج البلاغه نکته ای زیبایی دارند که می فرمایند:" خدایا تو با دوستانت از همه انس گیرنده تری، و برطرف کننده نیازهای توکل کنندگانی ، بر اسرار پنهانشان آگاه و دلهایشان در حسرت دیدار تو داغدار است، اگر تنهایی و غربت به وحشتشان اندازد یاد تو آرامشان می کند، اگر مصیبتها بر آنان فرود آید، به تو پناه می برند و روی به درگاه تو دارند، زیرا می دانند سر رشته ی کارها به دست توست و همه ی کارها از خواست تو نشات می گیرد. خدا یا اگر برای خواستن درمانده شوم، یا راه پرسیدن را ندانم، تو مرا به اصلاح کارم راهنمایی فرما و جانم را به آنچه مایه رستگاری من است هدایت کن، که خدا یا مرا با بخشش خود بپذیر و با عدل خویش، با من رفتار کن!"  ( ترجمه خطبه 227- نهج البلاغه)   

 

زیر نوشت:   زمان امتحانات دانشگاهی ام دیگر نزدیک شده است و دیگر زمان درس خواندنم هم فرا رسیده. اولا دعا کنید که بتوانم در امتحانات موفق باشم...محتاج دعا هستم... ثانیا به احتمال قوی وبلاگم در این مدت کم به روز خواهد شد. هرچند وبلاگم در این مدت چشم به راه نظرات شاپرکهای وبلاگ خوان می باشد. امید است پس از پایان امتحانات بتوانم پاسخگوی نظرات محبت آمیز شما دوستان باشم. 

۲۳دیدگاه ۲۶ آذر ۸۷ ، ۰۸:۵۴
سلیم النفس

پیشنـهاد سـلیم النفس!

پدر...

مسیح عشق و جوانمردی

نوروز با عطر گل یاس

یک جامانده از اربعین

ما آمده ایم!

فدای چشمان گریان مادر شهید گمنام

سید مسیح در اوج به اوج آسمان ها رفت

سفر به انتهای صفر

نلسون ماندلا | Nelson Mandela

بلندترین شب تاریخ

امنیت ما در نگاه اقتصادی آقای رئیس جمهور

باران سلامت می کند

محرم در تکرار معنا پیدا می کند

میم مثل مادر، میم مثل مرضیه زهرا (س)

آقای اوباما! به فال حافظ عمل بنما!

جاده جنگ

نوروز نامه

نماینده ای که چپ و راست او را سلیم النفس می دانستند!

مرد روزهای خاکستری! تو را دوست داریم!

نینوا با نام حسین (ع) کرب بلا گشت

راستش را بگو

آیا من در میدان مبارزه، همان مهره سرباز در صفحه ی شطرنجم؟

شاه بی شین

آنقدر در خورشید زل بزنید تا چشمانتان بسوزد!

اقتصاد مقاومتی حتی در دوران مشروطیت

نماینده ساری: خیابان های ساری مال زمان ارابه وگاری بود!

به نام جوانگرایی ، به کام بازنشستگان

خرداد، آغازگر تفکر سلیم بهرامیست!

تفاخر فرهنگی یا اجبار فرهنگی ، مسئله اینست؟

حقانیت اسلام

بیایید یک هفته، بطور آزمایشی به این حدیث عمل کنیم!

به خدا مادرم، حضرت زهرا(س) را از این خطبه شناختم!

در سال « تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» ، به چه مواردی توجه کنیم؟

من شخصا اعلام می کنم به این فرد در انتخابات رای نمی دهم !

چرا سلمان رشدی باید بمیرد؟

مسیحای عشق و جوانمردی

ای دو سه تا کوچه زما دورتر ، ای شهیدان زنده ، سلام

سید مسیح تو را نماد چه بخوانم؟

سید مسیح

مهندس سید مسیح سلیم بهرامی

سلیم بهرام برفی

تمام مطالب نوشته شده در سلیم النفس، مختص به این سایت بوده و هرگونه باز انتشار آنها فقط با کسب اجازه و ذکر منبع و درج لینک بلا مانع است.
Copyright 2007-2013,Website and Publishing Rights Reserved By Salimonafs.IR ©