ای دو سه تا کوچه زما دورتر ، ای شهیدان زنده ، سلام
در سرزمینی زندگی می کنم که جای جایش به برکت خون آن دلیرمندان با ایمان برایم آزاد گشته و طعم زندگی بدون ظلم و جور بیگانگان را برایم به ارمغان آورده است. چه آنانی که رفته اند و چه آنانی که مانده اند تا روایتگر آن سالهای مقدس برای کسانیکه آن لحظات را حس نکرده بودند ، باشند.
اما در دو سه تا کوچه ز ما دورتر، شهید زنده ای هست که بر بستر ناملایمات جنگ آرمیده و با حقوق ناچیز مقرر شده اش ، زندگی را سپری می کند. حقوقی که شاید به سیصد و پنجاه هزار تومان هم نرسد که باید خرج زن و فرزند و دارو و کپسول اکسیژن خویش را با آن بدهد !!!!
و اما در آن طرف شهر افراط هایی در گرفتن یادواره شهدا به چشم می خورد. یادواره هایی که اگر به بازخورد آن توجه شود ، شاید به طور حتم می توان گفت که نتیجه نه چندان مطلوبی به دنبال دارد. چه هزینه هایی که برای گرفتن این یادواره های که به طور متوسط ماهی یکبار خرج می شود.اما بهتر نیست به جای خرج های زیاد این نوع یادواره ها که با سخنران آنچنانی و کیف و خودکار و کتابچه به عنوان یادبود و غذا به عنوان گل سر سبد مجلس، این یادوراه ها را به گونه ای دیگر برگزار کنیم.
به نظر اینجانب بیاییم در کنار مزار شهیدان مراسم دعا به طور مثال دعای ندبه برگزار کنیم و بر روی یک برگ کاغذ قسمتی از وصیت نامه شهید و خاطره ای از همرزمان شهید و همچنین خصایل اخلاقی شهید بنگاریم ودر بین مدعوین پخش و با پذیرایی خیلی ساده مراسم را ختم کنیم تا حداقل از هزینه های اضافی برای این جانبازان که به گردن ما حق دارند خرج کنیم . امید است که راهی نرویم که سرانجام خدا از ما آزرده خاطر شود.
وایکاش فرصتی می شد و از محضر این جانبازان صبور درس و حکمت می آموختیم .
و در آخر اینکه خدا یا نشود که در گوشه ای از شهر به یاد بزرگداشت شهیدی باشیم و در حالیکه در گوشه دیگر این شهر با اعمالمان جانبازی را شهید کنیم !
از وبلاگتان بازدید شد..
منتظر حضور فعالتان در پایگاه جنگ نرم حوزه هستیم...
با تشکر
مدیر وبلاگ نویسی حوزه(محسن پیری)