دوست دارم من باشم و
یک روز سرد ِ بارانی
خدایی هم باشد
و هوایی آغشته
به اشک های آسمانی
در دیاری از سرسبزی و دلداده ی علوی
زیر باران روم
در کنار نازنین مردمانم
بدون هیچ چتر و بارانی!!!
هر چه باشی
چه خوب، چه بد
باران با نوای نمناکش
سلامت می کند!!!
*** *** ***
پی نوشت: این شعر محصول مشترکی بین اینجانب و یکی از دوستان شاعر توانمند کشورم، مهندس حمید مظلومی عزیز هست. که اگر او یاری ام نمی کرد نمی توانستم این ایده را در قالب شعر به نگارش در بیاورم.
آدرس ایمیل خودتان را بگذارید تا آخرین مطالب «سلیم النفس» به صورت خودکار برایتان ایمیل شود.
به مناسبت دوازدهمین سالگرد درگذشت مرحوم مهندس سید مسیح سلیم بهرامی نماینده دوره ششم مجلس شورای اسلامی
دهمین روز از خرداد ماه سال یکهزار سیصد و سی و چهار خورشیدی، در کشاکش گرمای آن روزگاران در فصل کار و سرزندگی و کاشت و داشت و برداشت و در ماههای نشاء و نشاط، روستایی در چند کیلومتری ساری با نام سلیم بهرام، شاهد رویش فرزندی از سلاله پاک زهرا (س) در دامان پر مهر نوادگان حضرت امام موسی کاظم (ع) بوده است.
پدر نام او را هم نام برادر مرحومش قرار داد و او را به نیکی سید مسیح نامید. سید مسیح روزگاران سخت و خاکستری آن دوران را با حسن رفتار و یاری به هم نوعانش سپری نمود و هنگامی که انقلاب اسلامی با دستان پینه بسته ی مردمان مستضعف به رهبری آن یگانه رهبر دوران به پیروزی رسید، خدمت به مردمان هم نوعش را جز افتخار خود دانست و کمر همت به رفع آن رنج های به چشم دیده ی خویش نمود.
سید مسیح عزیز، در دهمین سال عروجت و در سالروز تولدت ، به سراغ دلنوشته ی یکی از یارانت رفتم و چه زیبا تو را در آینه ی قلم به روایتگری شخصیت به یاد ماندنی تو می پردازد:
"تبسم همیشه متجسم در چهره همیشه متبسم او را نمی توانم از یاد ببرم و نگاه نافذش را که در تسخیر دلها، مهارتی ستودنی داشت، فراموش کنم، کسی که آرام و صبور، عاشق و فکور، سلیم و حلیم و در عین حال پرهیجان و پرشور، جامه خدمت به تن داشت و خستگی را نمی فهمید و در مسیر حل مشکلات مردم، از جان مایه می گذاشت و نهایتاً قلب خود را به مردم شهرستان ساری و میاندرود هدیه کرد و پرواز را به یادگار گذاشت، چگونه می تواند از یادها رفته و در محضر علاقه مندانش ستایش نشود؟!
سلیم بهرام، نه از آن جهت که بخواهم مرده پرستی کنم، بلکه به این خاطر که او در بودِ خود هم محبوب قلبها بود، یک خاطره همیشه ستودنی و همیشه بیادماندنی است، ستاره ای که در فوران شعله هایش هم نخواهد مرد و جاودانگی زندگی اش را به رخ همه کسانی می کشد که نکونام نزیسته اند!
توفیق رفاقت چندین ساله با این عزیز مومن و متقی، امکان شناخت گوشه هایی از شخصیت کریم و هویت سلیم را برایم فراهم کرد تا امروز بتوانم با استناد به مشاهدات عینی خودم، شورانگیزترین تأثر قلبی ام را از غم انگیزترین فقدان شهرم فریاد کنم و سربلندتر از همیشه بگویم: "سلیم، اگر چه یاد تو همیشه در در ذهن و قلب ما پر است، اما جای تو همیشه خالی است! و اگر چه دوستان پرچم غیرت ترا بدست گرفته و سنگر خدمت ترا پر کرده اند، اما می دانند و می دانیم که هر گل بوی خود را داشته و نمی توان این ثلمه قلبی را تسلی بخشید."
وقتی دوران نوجوانی اش در مبارزه با رژیم ستمشاهی و دوران جوانی اش را در سنگر های خدمت در مناصب بخشداری و فرمانداری و محیط زیست و آستان قدس و نهایتاً در سنگر نمایندگی مجلس مرور می کنم، هم به او با همه کراماتش، مباهات می ورزم و هم برای خود که به گرد او هم نرسیده ام، غصه و غبطه می خورم!
شادروان سلیم بهرامی نه تنها برای نسل خود که برای نسل های پس از خود و تمام کسانی که جامه خدمت به تن کرده و یا می خواهند به کسوت شریف خدمت در آیند، یک الگوی تمام نشدنی و یک مثال بارز دوست داشتنی است، چرا که صفای باطن او و توان غالب او، گره گشای سگرمه های محرومان و مشکلات بظاهر لاینحل کسانی بود که درد بی درمان بی کسی را تحمل می کردند و مرگ را بر زندگی ترجیح می دادند.
سلیم بهرام، مرهم زخم های کهنه شده ای بود که نه تنها در دستهای پینه بسته و شانه های همیشه خسته اقشار بی بضاعت هویدا بود، بلکه در دلهای همیشه مجروح همین اقشار پایین دست نیز با چشم دل قابل رؤیت بود.
سلیم بهرام، به معنای واقعی کلمه نماینده مردم و معتمد محرومان و مستصعفان بود و واقعاً برای تکرار رویکرد مردم در دوره بعدی مجلس، التماسی نکرد و به لطائف الحیل تمسک نورزید و به تبلیغات هزار رنگ مردم فریب نچسبید و ساده تر از همیشه، تا لب تر کرد، انبانش را پر از رأی اعتماد مردم یافت و بالانشین شد!
فلذا به جرأت می توان گفت که زنده یاد شادروان سلیم بهرامی، بهترین الگو برای نامزدهای انتخاباتی مجلس است که این روزها در به شدت در تکاپوی جلب اعتماد مردم اند و گاهی بخاطر غلظت غفلتها و گاهی هم بخاطر فقدان بصیرت، گام در مسیر انحراف از معیارها نهاده و رنگ و بوی سقوط می گیرند!
سلیم برای بالاآمدن، کسی را پایین نکشید، برای جلوه کردن، پنجه به چهره ای نیانداخت، برای برنده شدن، وامداری بازنده نشد و برای به مقصد رسیدن، قطار حرکت دیگران را از ریل خارج نکرد و مرکب کسی را به حاشیه جاده های رقابت پرت نکرد، او در مسیر مسابقه، جوانمردانه دوید و همانند همه ورزشکاران سلیم النفس، محبوب القلوب شد و بر بلندای سکوی سترگ قهرمانی، پهلوانی را هم به یادگار گذاشت!
باور کنید که سلیم بهرام با پوسترهای رنگین و تراکت های طویل و نوشته های درشت موفق به احراز اکثریت آراء نشد، بلکه تنها و تنها با اعجاز دم مسیحایی اش بر دلها حاکم شد و رأی ها به او تخصیص یافت و تردید نکنید که ایشان نه تنها در دو دوره، بلکه با اتکاء به همین سرمایه اجتماعی یعنی پشتوانه حمایتی مردم، برای همیشه می توانست، مزین به رای اعتماد مردم باقی بماند و در مصدر نمایندگی و وکالت مردم خدمت کند.
صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه 90/12/2"