پرده اول | با اینا زمستونو سر می کنم...
انگار تنفسم به همین باغ پشت خانه ی ما مدیون هست. هروقت بخواهم در این محیط پر دود و دم شهری نفسی آرام و عمیق بکشم به این باغ پناه می برم و یا هر وقت بخواهم ورود و خروج فصلها و ماهها را بررسی کنم به درختان این باغ رجوع می کنم. تا اینکه دیروز وقتی پرده ی اتاقم را کنار کشیدم تا کمی از نور نمناک و ظریف زمستان بهره ای ببرم، نگاهم به چند شکوفه ی زیبای روی درخت آلبالو افتاد که با نسیم خنک زمستانی به لرزشی ناچیز در آمده بودند. شکوفه هایی که برای خودشان حرفها و سخنها و نداها و اخطارها داشتند. حرف هایی از جنس پایان و شروع ، مرگ و زندگی، ممات و حیات و و و چیزهای دیگر که از دل هر کدام نداهایی به گوش می رسید.
آه... چه زود گذشت این سال .... و چه زود به بهار نزدیک می شویم ... و چه زود سالی را که با حوادث و سختی ها و حاشیه هایش و همچنین تمام امیدها و آرزوها و موفقیتهایش بدرود گفته و برای جشن نو شدن دوران، خودمان را آماده می کنیم.
از قدیم گفتن هر گلی برای خودش بویی دارد و هر فصلی برای خود حس و حال خاص خودش را می طلبد. شاهد بر این مدعا همین زمستان ماست که شامل همین مبحث ما می شود. اصلا زمستان فصل حسرت هاست. فصلی برای آنانی که شهره اند به دقیقه نودیهاست. فصلی برای آنانی که به تمام برنامه هایشان رسیدند و با آرامش زیبا، این زمستونو سر می کنند و خستگیهاشونو در می کنند.
ضمنا دیدن این کلیپ «با اینا زمستونو سر می کنیم» توی این روزها خالی از لطف نیست.
*** *** ***
پرده دوم | این بهار هم بی تو به سر نمی شود...
بهار ما وابسته به زمان نیست و حتی به مکان هم نیازی ندارد. بلکه بهار ما وابسته به دلهای سیصد و سیزده عاشق و عارف و واصل هست. بهار ما منتج به ظهور هست. ظهوری که کلیدواژه آن تحقق عدالت جهانیست و سرزندگی و نشاط تنها نشانه های آن به شمار می آید. اصلا چه کسی گفت که با یک گل بهار نمی شود بلکه بهار ما با گل خوشبوی زهرای اطهر (س) حال و هوای بهاری به خود می گیرد.
یا حجت ابن الحسن (عج)، امسال عقربه ی کوچک دل ما با چهارده معصوم همسو شده است و شاید زیبایی امسال به این باشد که در چهاردهمین ساعت عاشقیمان دست در دست بهار حقیقی عالم هستیمان می دهیم و برای سلامتی چهاردهمین معصوم عالم عصمت بر آستان حق دست به دعا می بریم و برای تغییر در احوال و رفتار خودمان از او مدد می خواهیم.
یا صاحب عشق، بهار از آن توست و برای توست... اینجا کسی نمی تواند ادعا کند که بهاری می اندیشد ولی در اندیشه خط و نشانی از تو نباشد... اینجا بهار ما با بهار عاشقان فرق دارد... یکی در حد شعار، آن یکی در حد کمال...
خمر من و خمار من باغ من و بهار من | خواب من و قرار من بیتو به سر نمیشود
*** *** ***
بازتاب: حرف تو | زاهدانه